ثروتمندى كه همان شب فقير شد

مرحوم مجلسى در عين الحيوه از تفسير امام حسن عسگرى (عليه السلام) نقل كرده كه فرمود:
پيرمردى پسرش را خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آورد و گريه مى كرد، يا رسول الله! اين جوان پسر من است عمرم و اموالم را صرف او كردم، حال كه نيازمند و فقير و پير شده ام به من توجهى ندارد و حال آنكه مال و ثروت و انبارها از گندم و جو و خرما و كيسه هائى از طلا و نقره فراوان دارد.
حضرت به آن جوان فرمودند: چه مى گوئى؟
جوان عرض كرد: يا رسول الله! من يك قوت لايموت دارم و چيزى ندارم.
حضرت فرمودند: ما مخارج اين ماه را به پدرت مى پردازيم، اما ماههاى ديگر مخارج پدرت به عهده تو است، سپس حضرت اسامه ((خدمتكار)) را طلبيد و فرمودند: صد درهم به پيرمرد پرداخت كند.
ماه ديگر باز پير مرد با پسرش شكايت كنان خدمت پيامبر آمدند، پيرمرد عرض كرد: يا رسول الله! اين جوان به من توجهى ندارد.
جوان گفت: يا رسول الله! من مالى ندارم.
حضرت فرمودند: دروغ مى گوئى، تو مال و ثروت زيادى دارى، ليكن امشب از پدرت فقيرتر و محتاج تر مى شوى.
شب كه شد همسايه ها براى جوان خبر آوردند كه بيا درب انبارهاى خود را باز كن كه ما از بوى عفن و مشمئز و بد آن در معرض هلاكتيم.
همينكه جوان درب انبارها را باز كرد، ديد تمام گندم ها، خرماها، جوها و متعفن شده، همسايه ها او را وادار كردند كه باربر و حمال بگيرد تا اجناس را به خارج مدينه منتقل نمايد.
بنا شد اجرت زيادى به حمال ها پرداخت كند تا اجناس متعفن و بدبو را ببرند، بعد از نقل اجناس جوان سر كيسه هاى پول را باز كرد، همه پول ها سنگ شده، مجبور شد تمام اسباب و اثاثيه و خانه حتى لباسهاى خود را بفروشد و اجرت حمال ها را بپردازد، طولى نكشيد جوان از غصه مريض ‍ شد و مرد.
رسول خدا به اصحاب رو كرد و فرمود: اى كسانيكه عاق والدين شديد عبرت بگيريد و بدانيد چنانچه مال و ثروت او در دنيا متغير شد همچنين در آخرت عوض بهشت و نعمت هاى جهنم و عذاب هاى آن، براى او مقرر مى گردد.

اى آنكه برده اى ز نظر والدين خويش
غافل مباش كز پى اينكار كيفر است
بود و وجود و هستى تو از پدر بود
چون شاخه درخت تو را ريشه ديگر است

هیچ نظری موجود نیست: