فرزند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) حسين است

شخصى مى گويد: از حضرت رضا (عليه السلام) شنيدم فرمودند: وقتى كه خداوند به ابراهيم فرمان داد كه ((در قربان گاه مكه)) قوچى را به جاى فرزندش اسماعيل (عليه السلام) ذبح كند، ابراهيم (عليه السلام)، آرزو كرد كه فرزندش اسماعيل را با دست خود قربانى نمايد، نه قوچ را به جاى اسماعيل، تا به قلب او ((اندوهى)) وارد شود كه به قلب پدرى كه عزيزترين فرزندش را ذبح مى كند، وارد مى گردد، تا در نتيجه شايسته عالى ترين درجات ((صاحبان پاداش بر مصائب)) گردد.
خداوند به ابراهيم (عليه السلام) چنين وحى كرد:
اى ابراهيم! محبوبترين خلق من نزد تو كيست؟
ابراهيم (عليه السلام) فرمود: پروردگارا نيافريدى خلقى را كه در نزد من محبوب تر از حبيب تو محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) باشد.
خداوند به ابراهيم (عليه السلام) فرمود: محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟
ابراهيم (عليه السلام) فرمود: محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را از جان خودم بيشتر دوست دارم.
خداوند فرمود: فرزند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيشتر دوست دارى يا فرزند خودت را؟
ابراهيم (عليه السلام) فرمود: بلكه فرزند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيشتر از فرزند خودم دوست دارم.
خداوند فرمود: ذبح و كشته شدن فرزند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به دست دشمنانش از روى ظلم براى تو دردناكتر است، يا قربان نمودن فرزندت به دست خودت، بخاطر اطاعت از فرمان من؟
ابراهيم (عليه السلام) فرمود: بلكه ذبح فرزند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به دست دشمنانش برايم دردناكتر است از ذبح فرزندم به دست خودم.
خداوند فرمود: اى ابراهيم! جمعيتى كه ادعا مى كنند از امت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند به زودى از روى ظلم فرزند آن حضرت ((حسين (عليه السلام)))را ذبح مى كنند و گردن مى زنند چنانكه گوسفند را ذبح مى كنند، و در نتيجه آن جمعيت مورد غضب من واقع مى شوند.
ابراهيم (عليه السلام)، گريه كرد و قلبش پر از اندوه و غم شد و هم چنان براى مصائب امام حسين (عليه السلام) گريست.
خداوند به ابراهيم (عليه السلام) وحى كرد كه: اى ابراهيم! گريه تو براى فرزند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ((يعنى حسين(عليه السلام)))را بجاى گريه تو بر فرزندت ((اسماعيل)) به فرض ‍ اينكه او را قربانى مى كردى و گريه مى نمودى قرار دادم، و عاليترين درجات پاداش ((صاحبان پاداش بخاطر مصائب)) را به تو عنايت كردم.

گل نكند جلوه در جوار محمد (ص)
رونقگل مى برد، عذار محمد (ص)
گل شود افسرده از خزان، و ليكن
نيست خزان از پى بهار محمد (ص)
سايه ندارد ولى تمام خلايق
سايه نشيند در جوار محمد (ص)
سايه ندارد ولى به عالم امكان
سايه فكنده است اقتدار محمد (ص)
سايه نمى ماند از فروغ جمالش
هاله نور است در كنار محمد (ص)
شمس رخش همجوار زلف سيه فام
آيت الليل و النهار محمد (ص)
تا كه بماند اثر ز نكهت مويش
خاك حسين است يادگار محمد (ص)
تربت خوشبوى كربلاى معلاست
يك اثر از موى مشكبار محمد (ص)
رايت فتحش به اهتزاز در آمد
دست خدا بود چونكه يار محمد (ص)
من چه بگويم ((حسان)) به مدح و ثنايش
بس بودش مدح كردگار محمد (ص)

هیچ نظری موجود نیست: