سيد رضى الدين على بن طاووس (عليه السلام) مى گويد: كسى كه نخواست نام او فاش شود، مى گفت:
من از خدا مى خواستم كه به زيارت مهدى (عليه السلام) نائل شوم. شبى در خواب ديدم كه در فلان وقت او را مشاهده خواهم كرد.
وقتى از خواب بيدار شدم به مرقد موسى بن جعفر (عليه السلام) مشرف شدم و در همان زمانى كه در خواب ديده بودم منتظر لقاى مولا شدم.
ناگاه صدايى شنيدم كه به گوشم آشنا بود. صاحب صدا را ديدم كه در حال زيارت امام جواد (عليه السلام) مى باشد، من رعايت ادب را كرده و چيزى نگفتم. او وارد ضريح شد.
من پايين پاى امام موسى بن جعفر (عليه السلام) ايستادم. چند لحظه بعد خارج شد در حالى كه كسى همراه او بود، من دانستم كه او مهدى (عليه السلام) است، و جمال عالم آراى او را سير مى كردم، اما ادب كرده و ايشان را صدا نزدم.
من از خدا مى خواستم كه به زيارت مهدى (عليه السلام) نائل شوم. شبى در خواب ديدم كه در فلان وقت او را مشاهده خواهم كرد.
وقتى از خواب بيدار شدم به مرقد موسى بن جعفر (عليه السلام) مشرف شدم و در همان زمانى كه در خواب ديده بودم منتظر لقاى مولا شدم.
ناگاه صدايى شنيدم كه به گوشم آشنا بود. صاحب صدا را ديدم كه در حال زيارت امام جواد (عليه السلام) مى باشد، من رعايت ادب را كرده و چيزى نگفتم. او وارد ضريح شد.
من پايين پاى امام موسى بن جعفر (عليه السلام) ايستادم. چند لحظه بعد خارج شد در حالى كه كسى همراه او بود، من دانستم كه او مهدى (عليه السلام) است، و جمال عالم آراى او را سير مى كردم، اما ادب كرده و ايشان را صدا نزدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر