نوشته اند: بعد از على (عليه السلام ) سومين مردى كه ايمان آورد زيد بن حارثه آزاد شده آن حضرت بود، چند سال قبل از ظهور اسلام بصورت برده به خانه حضرت خديجه (عليه السلام ) آمد و او همچنان در خانه آن حضرت بسر مى برد و بعنوان پسر خوانده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گروه معدودى از مردان و زنان ايمان آوردند كه از آن جمله جعفر بن ابى طالب و همسرش اسماء دختر عميس ، عبدالله بن مسعود، خباب ابن ارت ، عمار ياسر، صهيب ابن سنان كه از اهل روم بود و در مكه زندگى مى كرد، عبيده بن حارث ، عبدالله بن جحش و جمع ديگرى كه پنجاه نفر مى شدند.
با اين كه اين گروه در خلفا و پنهانى مسلمان شده و به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان آورده بودند، اما مسئله آمدن دين تازه در مكه و ايمان به خداى يگانه و دستور نماز و ساير امور مربوط به آئين جديد در ميان خانواده ها و مردم مكه زبان به زبان مى گشت و تدريجا افراد به صورت چند نفرى و گروهى براى پذيرفتن اين آئين به خانه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى آمدند و به دين اسلام مى گرويدند و از آن سو نيز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مامور شد دعوت خدا را آشكارا سازد و بطور آشكار مردم را به اسلام بخواند.
در اين مدت كه حدود سه سال طول كشيد با اينكه ايمان به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و انجام برنامه نماز در پنهانى و خفا صورت مى گرفت با اين حال برخوردهاى مختصرى ميان تازه مسلمانان و مشركين مكه اتفاق افتاد كه از آن جمله :
روزى سعد بن ابى وقاص با جمعى از مسلمانان در گوشه اى به نماز مشغول ناسزا گفتند و به كار آنها مشركان سر رسيدند و به مسلمانان ناسزا گفتند و به كار آنها خرده گرفته و عيب جوئى كردند و مورد ملامت و سرزنش قرار دادند، گفتگو ميان طرفين بالا گرفت و كم كم به زد و خورد كشيد، سعد بن ابى وقاص استخوانى را كه از فك شترى بود از زمين برداشت و به سر يكى از آنان زد در اثر آن ضربت سر آن مرد شكست و خود جارى گرديد و اين نخستين خونى بود كه بخاطر پيشرفت اسلام ريخته شد و همين ماجرا سبب شد تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيروان او مدتى در خانه شخصى بنام زيدبن ارقم مخفى و پنهان گردند.
با اين كه اين گروه در خلفا و پنهانى مسلمان شده و به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان آورده بودند، اما مسئله آمدن دين تازه در مكه و ايمان به خداى يگانه و دستور نماز و ساير امور مربوط به آئين جديد در ميان خانواده ها و مردم مكه زبان به زبان مى گشت و تدريجا افراد به صورت چند نفرى و گروهى براى پذيرفتن اين آئين به خانه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى آمدند و به دين اسلام مى گرويدند و از آن سو نيز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مامور شد دعوت خدا را آشكارا سازد و بطور آشكار مردم را به اسلام بخواند.
در اين مدت كه حدود سه سال طول كشيد با اينكه ايمان به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و انجام برنامه نماز در پنهانى و خفا صورت مى گرفت با اين حال برخوردهاى مختصرى ميان تازه مسلمانان و مشركين مكه اتفاق افتاد كه از آن جمله :
روزى سعد بن ابى وقاص با جمعى از مسلمانان در گوشه اى به نماز مشغول ناسزا گفتند و به كار آنها مشركان سر رسيدند و به مسلمانان ناسزا گفتند و به كار آنها خرده گرفته و عيب جوئى كردند و مورد ملامت و سرزنش قرار دادند، گفتگو ميان طرفين بالا گرفت و كم كم به زد و خورد كشيد، سعد بن ابى وقاص استخوانى را كه از فك شترى بود از زمين برداشت و به سر يكى از آنان زد در اثر آن ضربت سر آن مرد شكست و خود جارى گرديد و اين نخستين خونى بود كه بخاطر پيشرفت اسلام ريخته شد و همين ماجرا سبب شد تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيروان او مدتى در خانه شخصى بنام زيدبن ارقم مخفى و پنهان گردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر