و [ اما ] حق الجلیس فان تلین له کنفک و تطیب له جانبک و تنصفه فی مجاراه اللفظ و لا تغرق [ فی ] نزع الحظ اذا لحظت و تقصد فی الفظ الی افهامه اذا لفظت و ان کنت الجلیس الیه کنت فی القیام عنه بالخیار و ان کان الجالس الیک کان بالخیار و لا تقوم الا باذنه و لا قوه الا بالله.
حق همنشین این است که با او با نرمخویی و نرم رفتاری کنی ، و در گفتگوی با او اهل انصاف باشی ، و اگر خواستی [ به وقت همنشینی با او ] به کار دیگری بپردازی ، در کار [ بی توجهی ] و چشم برداشتن از او زیاده روی نکنی ، و چون به گفتگو با او پرداختی هدفت از سخن با او فهماندن به او باشد ، و اگر تو به دیدن او رفتی و در کنارش نشستی ، برخاستن نیز به اختیار توست ، ولی اگر او [ به دیدن تو آمده و ] در کنار تو آمده و نشسته اختیار برخاستن هم با اوست ، و تو جز با اجازه او بلند نمی شوی ، [ و مجلس را ترک نمی گویی ] . و لا قوه الا بالله.
حق همنشین این است که با او با نرمخویی و نرم رفتاری کنی ، و در گفتگوی با او اهل انصاف باشی ، و اگر خواستی [ به وقت همنشینی با او ] به کار دیگری بپردازی ، در کار [ بی توجهی ] و چشم برداشتن از او زیاده روی نکنی ، و چون به گفتگو با او پرداختی هدفت از سخن با او فهماندن به او باشد ، و اگر تو به دیدن او رفتی و در کنارش نشستی ، برخاستن نیز به اختیار توست ، ولی اگر او [ به دیدن تو آمده و ] در کنار تو آمده و نشسته اختیار برخاستن هم با اوست ، و تو جز با اجازه او بلند نمی شوی ، [ و مجلس را ترک نمی گویی ] . و لا قوه الا بالله.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر