و اما حق الرحم فحق امک ان تعلم انها حملتک حیث لا یحمل احد احدا و اطعمتک من ثمره قلبها ما لا یطم احد احدا و انها وقتک بسمعها و بصرها و یدها و رجلها و شعرها و بشرها و جمیع جوارحها مستبشره بذلک فرحه مومله محتمله لما فیه مکروهها و المها و ثقلها و غمها حتی دفعتها عنک ید القدره و اخرجت الی الارض فرضیت ان تشبع و تجوع هی و تکسوک و تعری و ترویک و تظما و تظلک و تضحی و تنعمک ببوسها و تلذذک بالنوم بارقها و کان بطنها لک وعاء و حجرها لک جواء و ثدیها لک سقاء و نفسها لک وقاء تباشر حر الدنیا و بردها لک و دونک فتشکرها علی قدر ذلک و لا تقدر علیه الا بعون الله و توفیقه.
حق مادرت آن است که بدانی او تو را چنان برداشته [ و در رحم خویش نگهداشته و پرورش داده ] که کس دیگری را بدان گونه برنگیرد ، و از میوه دل خود تو را چنان تغذیه نموده که هیچ کس دیگری را آن گونه طعام ندهد . و به راستی تو را با گوش و چشم و دست و پای و پوست و تمام اعضاء و جوارحش [ با تمام وجود ] نگهداری کرده ، و این نگهداری را با خوشرویی و دلشادی همراه ساخته ، و هر ناگواری و درد و سختی و نگرانی [ دوران بارداری را ] تحمل کرده ، چنان که دست تعدی [ آفات و بلایاء ] را از تو دور ساخته ، و تو را بر زمین نهاده و خشنود بوده است که تو سیر باشی و او خودش گرسنه ماند ، و تو لباس بر تن داشته باشی و او برهنه باشد ، و تو را سیراب سازد و خودش تشنه ماند ، و تو را در سایه قرار دهد و خودش زیر آفتاب بسر برد ، و با بیچارگی تو را نعمت دهد ، و با بیخوابی خود به تو لذت خواب چشاند ، و شکمش ظرف وجود تو بوده ، و دامنش پرورشگاه تو ، و پستانش چشمه نوش تو ، و جانش نگهدارت بوده است . سرد و گرم دنیا را برای تو و به خاطر تو چشیده است ، پس برای قدر شناسی این همه [ ایثار و از خود گذشتگی ] او را سپاس گزار باش ، و جز با یاری و توفیق خداوند نخواهی توانست این همه را قدردانی کنی.
حق مادرت آن است که بدانی او تو را چنان برداشته [ و در رحم خویش نگهداشته و پرورش داده ] که کس دیگری را بدان گونه برنگیرد ، و از میوه دل خود تو را چنان تغذیه نموده که هیچ کس دیگری را آن گونه طعام ندهد . و به راستی تو را با گوش و چشم و دست و پای و پوست و تمام اعضاء و جوارحش [ با تمام وجود ] نگهداری کرده ، و این نگهداری را با خوشرویی و دلشادی همراه ساخته ، و هر ناگواری و درد و سختی و نگرانی [ دوران بارداری را ] تحمل کرده ، چنان که دست تعدی [ آفات و بلایاء ] را از تو دور ساخته ، و تو را بر زمین نهاده و خشنود بوده است که تو سیر باشی و او خودش گرسنه ماند ، و تو لباس بر تن داشته باشی و او برهنه باشد ، و تو را سیراب سازد و خودش تشنه ماند ، و تو را در سایه قرار دهد و خودش زیر آفتاب بسر برد ، و با بیچارگی تو را نعمت دهد ، و با بیخوابی خود به تو لذت خواب چشاند ، و شکمش ظرف وجود تو بوده ، و دامنش پرورشگاه تو ، و پستانش چشمه نوش تو ، و جانش نگهدارت بوده است . سرد و گرم دنیا را برای تو و به خاطر تو چشیده است ، پس برای قدر شناسی این همه [ ایثار و از خود گذشتگی ] او را سپاس گزار باش ، و جز با یاری و توفیق خداوند نخواهی توانست این همه را قدردانی کنی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر