بخش چهارم : جاذبه فوق العاده نهج البلاغه

پيروان اهل سنت و علماى شيعه و ساير دانشمندان اسلامى و علما و دانشمندان مسيحى و تمام كسانى كه با نهج البلاغه سروكار داشته‏اند و آن را با دقت مطالعه نموده‏اند بدون استثناء از جاذبه نيرومند نهج البلاغه سخن گفته‏اند و خود را تحت تاثير و نفوذ آن ديده‏اند. اين كشش و جاذبه نيرومند كه در خطبه‏ها و نامه‏ها و كلمات قصار امام على عليه‏السلام محسوس است انگيزه اصلى گروهى از دانشمندان براى شرح نهج البلاغه يا نوشتن كتاب و مقاله درباره شخصيت على عليه‏السلام بوده است.
و ما ذيلا به مهمترين دلائل روشن اين جاذبه مى‏پردازيم:

1 - جذبه‏هاى اخلاقى و عرفانى نهج البلاغه به گونه ايست كه ارواح تشنه را با آب زلال معرفت سيراب مى‏كند. در بسيارى از خطبه‏ها از جمله خطبه اول و خطبه (91) خطبه اشباح هنگامى كه سخن از شناسائى خدا و جاذبه صفات جمال و جلال او است گفتارش چنان اوج مى‏گيرد كه خواننده احساس مى‏كند بر بال و پر فرشتگان سوار شده است و به دور دست‏ترين نقاطى كه انديشه انسانى از آن فراتر نتواند رفت عروج مى‏كند. و چهره يك فيلسوف بزرگ الهى در نظرش مجسم مى‏گردد كه ساليان دراز همه وقت سخن از توحيد گفته، و آن چنان خدا را معرفى مى‏كند كه انسان با چشم دل او را همه جا، در آسمانها، در زمين و درون جاى خود حاضر مى‏بيند و روحش سرشار از انوار معرفت الهى مى‏گردد.

2 - در نهج البلاغه همه جا سخن از همدردى با طبقات محروم و ستمديده انسانها است همه سخن از مبارزه با ظلم و بى عدالتى و بيدادگريهاى استثمارگران و طاغوتها است، همه جا سخن از بسط و گسترش عدالت اجتماعى و رفع هرگونه ظلم و تبعيض است، همه جا سخن از قسمت عادلانه و بالسويه بيت المال و برتر نبودن خويشاوندان در آن است، تا آنجا كه در خطبه (224) مى‏خوانيم هنگامى كه عقيل (برادر آن حضرت)- نهج البلاغه، خطبه 224، ص 360، چاپ دارالثقلين - قم. ? تقاضاى يك صاع (= 3 كيلو) از گندم بيت المال بيش از حقش را نمود با آهن گداخته شده پاسخ شنيد!!!
امير المومنين على عليه‏السلام هشدار مى‏دهد كه هر جا نعمتهاى فراوانى روى هم انباشته شده است حقوق از دست رفته‏اى در كنار آن به چشم مى‏خورد

ما رايت نعمه موفوره الا و بجنبها حقا مضيعا . - نهج البلاغه.

3 - نهج البلاغه همه جا در مسير آزادى انسان از زنجيرهاى اسارت هوا و هوس كه او را به ذلت و بدبختى مى‏كشاند، و همچنين اسارت ستمگران خودكامه و طبقات مرفه و پر توقع، گام برمى‏دارد و از هر فرصتى براى اين هدف مقدس استفاده مى‏كند و در خطبه شقشقيه (خطبه 3) هشدار مى‏دهد كه در باز گرداندن روح آزادى و مساوات و عدالت كمترين انعطافى نبايد نشان داد بلكه براى همين امر مقام والاى حكومت را پذيرفته است.

4 - ((نهج البلاغه)) و سخنان على عليه‏السلام در اعماق جان سالكان راه حق نفوذ مى‏كند و در آن تاثير وصف ناپذيرى به وجود مى‏آورد، مانند (همام) آن مرد زاهد و عارفى كه از مولاى متقيان تقاضاى بيان اوصاف متقين را نمود - ابتداء حضرت امتناع ورزيد، ولى او اصرار نمود - امام على عليه‏السلام آن خطبه عجيب و بى نظير و بى مانند را بيان فرمود و بيش از يكصد صفت از صفات متقين را براى او برشمرد، او پس از شنيدن آن خطبه صيحه‏اى زد و بر زمين افتاد و از دنيا رفت. - نهج البلاغه، خطبه 193 (خطبه متقين) ص 313 - 317، چاپ دارالثقلين - قم. 
اينگونه نفوذ سخن چيزى است كه در تاريخ سابقه ندارد.

آنگاه امام على عليه‏السلام فرمود:

اما والله لقد كنت اخافها عليه - ثم قال - اهكذا تصنع المواعظ البالغه باهلها
آه به خدا سوگند من از اين حادثه بر او مى‏ترسيدم! آيا موعظه‏هاى رسا و نيكو به كسانى كه اهلبيت دارند اين چنين تاثير مى‏گذارد؟!!!
سيد رضى قدس سره كه خود يكى از ادباى مشهور عرب به شمار مى‏آيد پس از نقل برخى از خطبه‏ها تعبيراتى دارد كه نشان مى‏دهد تا چه حد مردم با شنيدن اين خطبه‏ها مفتون و مجذوب مى‏شدند، و يا خود او تحت تاثير امواج نيرومند جاذبه آن قرار گرفته است.
از جمله: (الف) در ذيل خطبه 83 (خطبه غراء) مى‏گويد:

و فى الخير انه لما خطب يهذه الخطيه اقشعرت له الجلود و بكت العيون و رجفت القلوب‏

در خبر آمده است، هنگامى كه على عليه‏السلام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه در آمده، چشمها گريان شدند و دلها به اضطراب و تپش افتادند. - نهج البلاغه، خطبه 83، ص 99 - 111، چاپ دارالثقلين - قم. 
(ب) در ذيل خطبه (28) مى‏گويد : ((اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل كردن براى آخرت وادار سازد، همين سخن است كه مى‏تواند دلبستگى انسان را از آرزوهاى طولانى قطع كند، و جرقه بيدارى و آگاهى و نفرت از اعمال زشت را در دل او بيفروزد)).
ابن ابى الحديد معتزلى در شرح خطبه (109) مى‏گويد : ((تاثير و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بى دين و ملحدى كه مصمم است رستاخيز و قيامت را با تمام قدرت نفى كند بخوانند قدرتش درهم مى‏شكند و دلش را در وحشت فرو مى‏برد و اراده منفى او را تضعيف مى‏كند و تزلزل در بنياد اعتقاد او ايجاد مى‏نمايد. پس خداوند بزرگ گوينده‏اش را از اين خدمت به اسلام جزاى خير دهد، بهترين جزايى كه به ولى از اوليايش داده است، چه جالب بود ياريش براى اسلام، گاه با دست و شمشير و گاه با زبان و بيان، و گاه با قلب و فكرش آرى او

سيد المجاهدين و ابلغ الواعظين و رئيس الفقهاء و المفسرين و امام اهل العدل و الموحدين

است (آقا و سرور مجاهدان، بهترين واعظان، رئيس فقيهان و مفسران و امام اهل عدل و موحدان مى‏باشد).

هیچ نظری موجود نیست: