باتفاق فريقين، پيامبر بعد از هجرت، جز يك حج (حجة الوداع) بجا نياورد و اما در دورانى كه در مكه اقامت داشت، چه پيش از بعثت و چه بعد از آن (و قبل از هجرت) اختلاف است.
در سال وجوب و تشريعِ حج اختلاف است. جمعى بر آنند كه حج در سال ششمِ اقامتِ آن حضرت در مدينه تشريع گرديد. مجلسى از گازرونى نقل كرده كه در سال پنجم فريضه حج نزول يافت و پيغمبر آن را به تأخير انداخت. در سال هفتم به قصد قضاى عمره از مدينه خارج گرديد و حج نكرد. در سال هشتم مكه را فتح كرد و در سال نهم حاجيان را به امارت ابوبكر به مكه فرستاد و در سال دهم خودش به مكه مشرف شد و حج گزارد.
محقق حلّى در «معتبر»، ضمن نقل مذاهب اهل سنت نسبت به سعه و ضيق فريضه حج مى فرمايد: حج در سال ششم از هجرت نزول يافت و پيغمبر تا سال دهم به تأخير انداخت.
ارباب سيره نيز زمان صدور حكم را سال ششم دانسته اند و گفته اند آيه: { وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّه } در آن سال نزول يافته است، ليكن گروهى اين عقيده را درست ندانسته و گفته اند حكم حج در سال نهم تشريع شده; چه، فتح مكه در سال هشتم بوده است و اگر حكم حج پيش از آن صادر گشته بود، بايد در سال هشتم اعمال حج انجام مى يافت در صورتى كه از سال نهم آغاز گرديد و در آن سال پيغمبر كسانى را كه مى خواست به حج روند، با يكى از اصحاب گسيل مى داشت. ليكن آنچه قطعى و مسلّم به نظر مى رسد اين است كه پيغمبر چون در سال ششم نتوانست به مكه وارد شود، به موجب پيمان صلح با مشركان، از نزديك مكه به مدينه بازگشت و در سال هفتم به استناد پيمان مزبور در ماه ذيقعده به مكه مشرف شد و عمره قضا بجا آورد.
به نظر مى رسد كه مفاد ظاهر پاره اى از روايات معتبر در كتب حديث فريقين آنست كه سال وجوب حج همان سال دهم هجرت بوده است. در كافى آمده:
عَنِ الصَّادِقِ (عليه السلام) «اِنَّ النَّبِىَّ أَقامَ بِالْمَدِينَةِ عَشَرَ سِنِينَ لَمْ يَحُجَّ فَلَمَّا نُزِلَتْ هذِهِ الاْيَة (يَعنِى قَوْلُهُ تَعالَى { وَاَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجّ } ) اَمَرَ رَسُولُ اللهِ مُنادِيَهُ اَنْ يُؤَذِّنَ فِى النَّاسِ بِالْحَجّ...»
اين مطلب با آنچه در كتب سيره است منافات ندارد، بدين بيان كه اصل تشريع حج در اسلام، در سال ششم هجرت، با نزول آيه { وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّه } تثبيت شده است، ليكن وجوب آن به آيه شريفه { وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اِسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلا } تحقق يافته است و مى دانيم كه بين اصل تشريع و رجحان عمل با وجوب آن در زمان ديگر منافاتى نيست.
به هر حال مورد اتفاق مورخان است كه آن حضرت در سال دهم هجرت حج گزارد و پس از چند ماه از مراجعت از اين سفر بدرود زندگانى گفت. خود به جمعى كه با وى بودند فرمود: «لَعَلِّي لا أَلْقاكُمْ بَعْدَ عامِي هذَا» ; «ممكن است بعد از اين سال، ديگر شما را نبينم» و از اين رو اين حج را «حجة الوداع» ناميدند.
بنابراين، سفرهاى زيارتى آن حضرت به مكه ـ چنانكه بدان خواهيم پرداخت ـ عنوان «عمره» داشته و پيش از اين سال بوده است.
در سال وجوب و تشريعِ حج اختلاف است. جمعى بر آنند كه حج در سال ششمِ اقامتِ آن حضرت در مدينه تشريع گرديد. مجلسى از گازرونى نقل كرده كه در سال پنجم فريضه حج نزول يافت و پيغمبر آن را به تأخير انداخت. در سال هفتم به قصد قضاى عمره از مدينه خارج گرديد و حج نكرد. در سال هشتم مكه را فتح كرد و در سال نهم حاجيان را به امارت ابوبكر به مكه فرستاد و در سال دهم خودش به مكه مشرف شد و حج گزارد.
محقق حلّى در «معتبر»، ضمن نقل مذاهب اهل سنت نسبت به سعه و ضيق فريضه حج مى فرمايد: حج در سال ششم از هجرت نزول يافت و پيغمبر تا سال دهم به تأخير انداخت.
ارباب سيره نيز زمان صدور حكم را سال ششم دانسته اند و گفته اند آيه: { وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّه } در آن سال نزول يافته است، ليكن گروهى اين عقيده را درست ندانسته و گفته اند حكم حج در سال نهم تشريع شده; چه، فتح مكه در سال هشتم بوده است و اگر حكم حج پيش از آن صادر گشته بود، بايد در سال هشتم اعمال حج انجام مى يافت در صورتى كه از سال نهم آغاز گرديد و در آن سال پيغمبر كسانى را كه مى خواست به حج روند، با يكى از اصحاب گسيل مى داشت. ليكن آنچه قطعى و مسلّم به نظر مى رسد اين است كه پيغمبر چون در سال ششم نتوانست به مكه وارد شود، به موجب پيمان صلح با مشركان، از نزديك مكه به مدينه بازگشت و در سال هفتم به استناد پيمان مزبور در ماه ذيقعده به مكه مشرف شد و عمره قضا بجا آورد.
به نظر مى رسد كه مفاد ظاهر پاره اى از روايات معتبر در كتب حديث فريقين آنست كه سال وجوب حج همان سال دهم هجرت بوده است. در كافى آمده:
عَنِ الصَّادِقِ (عليه السلام) «اِنَّ النَّبِىَّ أَقامَ بِالْمَدِينَةِ عَشَرَ سِنِينَ لَمْ يَحُجَّ فَلَمَّا نُزِلَتْ هذِهِ الاْيَة (يَعنِى قَوْلُهُ تَعالَى { وَاَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجّ } ) اَمَرَ رَسُولُ اللهِ مُنادِيَهُ اَنْ يُؤَذِّنَ فِى النَّاسِ بِالْحَجّ...»
اين مطلب با آنچه در كتب سيره است منافات ندارد، بدين بيان كه اصل تشريع حج در اسلام، در سال ششم هجرت، با نزول آيه { وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّه } تثبيت شده است، ليكن وجوب آن به آيه شريفه { وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اِسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلا } تحقق يافته است و مى دانيم كه بين اصل تشريع و رجحان عمل با وجوب آن در زمان ديگر منافاتى نيست.
به هر حال مورد اتفاق مورخان است كه آن حضرت در سال دهم هجرت حج گزارد و پس از چند ماه از مراجعت از اين سفر بدرود زندگانى گفت. خود به جمعى كه با وى بودند فرمود: «لَعَلِّي لا أَلْقاكُمْ بَعْدَ عامِي هذَا» ; «ممكن است بعد از اين سال، ديگر شما را نبينم» و از اين رو اين حج را «حجة الوداع» ناميدند.
بنابراين، سفرهاى زيارتى آن حضرت به مكه ـ چنانكه بدان خواهيم پرداخت ـ عنوان «عمره» داشته و پيش از اين سال بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر