از مطالب گذشته روشن شد كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) در طول مدّت اقامتش در مدينه، جز يكبار به حج نرفت ولى سه بار عمره بجا آورد و در اين مطلب، بين سيره نويسان و تاريخنگاران با اصحاب حديث اتفاق نظر وجود دارد; چنانكه در كتب حديثِ فريقين نيز يكسان نقل شده است. اما نسبت به حج پيغمبر پيش از هجرت، در بخشى از كتب سيره و تواريخ اشاره نشده و نيز نامى از حج پيغمبر پيش از بعثت و بعد از آن در دوران اقامت در مكه به ميان نيامده است، گر چه در سيره حلبى سخنى به اختصار آمده است و اما در كتب حديث اهل سنت مطلب به اجمال ذكر شده است.
در صحيح بخارى آمده است:
«حَجَّ النَّبِىُّ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَبَعْدَها وَلَمْ يُعْرَفْ عَدَدُها وَلَمْ يَحُجَّ بَعْدَ الْهِجْرَةِ اِلاّ حَجَّةَ الْوَداع.»
در كتابهاى حديثى اماميه به نقل از اهل بيت رسالت حج هايى پيش از بعثت و بعد از آن به پيامبر (صلى الله عليه وآله) در دوران اقامتش در مكه نسبت داده شده است كه در ثبوت و تحقّق آن اشكالى به نظر نمى رسد; زيرا صرفنظر از جنبه امامت و عصمت ائمه (كه شيعه بدان باور است)، از اين نظر كه ناقلان اين سخن از اهل بيت رسالت اند و «اَهْلُ الْبَيْتِ اَدْرى بِما فيه» و نيز از اين جهت كه صدق حديث آنان قولى است كه جملگى بر آنند، هرگونه خدشه اى را برطرف مى كند.
قضا را حديثى در صحيح مسلم آمده كه آن نيز دلالت دارد كه پيامبر در جاهليت حج بجا آورده است.
مسلم از جبير بن مطعم نقل مى كند كه شترم را گم كرده بودم. ايام حج بود، به عرفات رفتم. پيغمبر را در آنجا ديدم كه با مردى در وقوف به عرفه شركت كرده بود. با خود گفتم وى از حمس است چرا در عرفات آمده؟
نودى لوذى در شرح مسلم مى نويسد: قاضى عياض فرموده كه اين مطلب مربوط به حج پيغمبر قبل از هجرت است; زيرا جبير در اين وقت هنوز مسلمان نشده بود و در يوم الفتح اسلام آورد، لذا از وقوف پيغمبر به عرفات (كه معمولاقريش از آن اعراض داشتند) تعجب مى كند.
و نيز در كافى «باب حج النبى» ضمن حديث 1، 2، 3، 11 و 12 كه همه از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده، براى پيغمبر حج هاى متعددى ذكر نموده است و اينك متن آنها:
1 ـ عَنْ جَعْفَر (عليه السلام) قالَ: «لَمْ يَحُجَّ النَّبِىُّ بَعْدَ قُدُومِهِ الْمَدِينَةَ اِلاَّ حَجَّةً واحِدَةً وَقَدْ حَجَّ بِمَكَّةَ مَعَ قَوْمِهِ حَجّات»
2 ـ عَنْ اَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عَشَراَ حَجّات مُسْتَسِرّاً...»
3 ـ عَنْ اَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ عِشرينَ حَجَّةً.»
11 ـ عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ قالَ: «قُلْتُ لاَِبِى عَبْدِاللهِ اَحَجَّ رَسُولُ اللهِ غَيْرَ حَجَّةَ الْوِداع؟ قالَ نَعَمْ عِشْرِينَ حَجَّة.»
12 ـ عَنْ اَبِى عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عِشرِينِ حَجَّةً مُسْتَسِرّاً...»
ولى در بحارالانوار از جابر بن عبدالله نقل شده است كه گفته است: «اِنَّهُ (صلى الله عليه وآله) حَجَّ ثَلاثَ حِجَج، حَجَّتَيْنِ قَبْلَ الْهِجْرَةِ وَحَجَّةَ الْوَداع.»
چنانكه مى بينيم در اين روايات حج هايى به پيامبر (صلى الله عليه وآله) نسبت داده شده كه قبل از هجرت به جا آورده است و در اين مطلب كه عرب در ذيحجه مناسك را بجا مى آوردند و نيز پيغمبر قبل از بعثت در انجام سنّت هاى حسنه از پيشگامان بوده، جاى شك نيست.
در تعداد حج هاى رسول خدا اختلاف است. روايات گذشته هر يك تعدادى را بيان مى داشت. در حديث بحار دو حج، در حديث دوم كافى ده حج و در حديث سوم و يازدهم و دوازدهم كافى بيست حج به آن حضرت نسبت داده شده است. در توجيه اين روايات بايد گفت: آنچه از جابر نقل شده (كه پيغمبر دو حج پيش از هجرت بجا آورده است) اخبار از اطلاع شخصى اوست و ممكن است از از حج هاى ديگر پيغمبر اطلاع نداشته و به اصطلاح «اثبات شىء نفى ماعدا نمى كند.» و اما مضمون احاديث وارده از حضرت صادق (عليه السلام) را نيز ممكن است چنين توجيه كنيم كه: مراد از ده حج، تعداد حج هايى باشد كه پس از بعثت بجا آورده و مراد از بيست حج (كه در سه حديث ديگر ذكر شده) مجموع حج هاى پيش از بعثت و بعد از بعثت باشد.
از چگونگى حج آن حضرت قبل از هجرت، در روايات ذكرى به ميان نيامده و تنها تصريح شده كه «مستسراً» يا «مستتراً» و پنهانى انجام مى شده است.
با توجه به اين كه مناسك حج را، اهل مكه و ديگران نيز انجام مى داده اند، سبب استتار حج آن حضرت شايد بدين جهت بوده كه پيغمبر همانند ديگر مردم «حله» وقوف به عرفات را بجاى آورده است و مى دانيم كه قريش اين عمل را براى حمس روا نمى دانستند و ما روايت صحيح مسلم را كه اشاره بدين جهت داشت پيشتر آورديم.
در پاورقى كافى در وجه اختفاى حجّ آن حضرت از مرحوم فيض نقل شده كه چون قريش به واسطه نسىء، ماههاى حج را به تأخير مى انداختند و پيغمبر مى خواست در زمان واقعى حج مناسك را بجا آورد، ناچار مخفيانه به انجام اعمال حج مبادرت مى كرد.
اشكال اين توجيه آن است كه انجام حج زمانى كه حضرت ابراهيم مقرر فرموده بود، با توجه به كبيسه كردن و اعمال نسىء در سالهاى دراز، محتاج به محاسبه دقيق هِيَوى داشته است كه در موضوع نسىء آن را يادآور شديم و گفتيم كه اين كار به وسيله كسى كه در امر محاسبه و هيئت آگاهى و مهارت داشته، انجام مى شده است و مى دانيم كه پيامبر پيش از بعثت به اين كار آشنايى نداشته است. لذا مفسّران گفته اند كه نزول آيه { اِنَّمَا النَّسىءُ زِيادَةٌ فِى الْكُفْر } مصادف با زمانى بوده كه ايام حج ـ چون دوران حضرت ابراهيم ـ به وقت اصلى بازگشته بود و ديگر احتياج به محاسبات نجومى براى دست يافتن به زمان اصلى نبوده است.
بارى، نخستين حجّ علنى (كه عمل پيغمبر در آن بازگو و نقل شده است) همان حجة الوداع است كه در سال دهم هجرت، چند ماه پيش از رحلت آن حضرت انجام شد، بنابراين آخرين حج پيغمبر نيز همين حج است.
در صحيح بخارى آمده است:
«حَجَّ النَّبِىُّ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَبَعْدَها وَلَمْ يُعْرَفْ عَدَدُها وَلَمْ يَحُجَّ بَعْدَ الْهِجْرَةِ اِلاّ حَجَّةَ الْوَداع.»
در كتابهاى حديثى اماميه به نقل از اهل بيت رسالت حج هايى پيش از بعثت و بعد از آن به پيامبر (صلى الله عليه وآله) در دوران اقامتش در مكه نسبت داده شده است كه در ثبوت و تحقّق آن اشكالى به نظر نمى رسد; زيرا صرفنظر از جنبه امامت و عصمت ائمه (كه شيعه بدان باور است)، از اين نظر كه ناقلان اين سخن از اهل بيت رسالت اند و «اَهْلُ الْبَيْتِ اَدْرى بِما فيه» و نيز از اين جهت كه صدق حديث آنان قولى است كه جملگى بر آنند، هرگونه خدشه اى را برطرف مى كند.
قضا را حديثى در صحيح مسلم آمده كه آن نيز دلالت دارد كه پيامبر در جاهليت حج بجا آورده است.
مسلم از جبير بن مطعم نقل مى كند كه شترم را گم كرده بودم. ايام حج بود، به عرفات رفتم. پيغمبر را در آنجا ديدم كه با مردى در وقوف به عرفه شركت كرده بود. با خود گفتم وى از حمس است چرا در عرفات آمده؟
نودى لوذى در شرح مسلم مى نويسد: قاضى عياض فرموده كه اين مطلب مربوط به حج پيغمبر قبل از هجرت است; زيرا جبير در اين وقت هنوز مسلمان نشده بود و در يوم الفتح اسلام آورد، لذا از وقوف پيغمبر به عرفات (كه معمولاقريش از آن اعراض داشتند) تعجب مى كند.
و نيز در كافى «باب حج النبى» ضمن حديث 1، 2، 3، 11 و 12 كه همه از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده، براى پيغمبر حج هاى متعددى ذكر نموده است و اينك متن آنها:
1 ـ عَنْ جَعْفَر (عليه السلام) قالَ: «لَمْ يَحُجَّ النَّبِىُّ بَعْدَ قُدُومِهِ الْمَدِينَةَ اِلاَّ حَجَّةً واحِدَةً وَقَدْ حَجَّ بِمَكَّةَ مَعَ قَوْمِهِ حَجّات»
2 ـ عَنْ اَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عَشَراَ حَجّات مُسْتَسِرّاً...»
3 ـ عَنْ اَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ عِشرينَ حَجَّةً.»
11 ـ عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ قالَ: «قُلْتُ لاَِبِى عَبْدِاللهِ اَحَجَّ رَسُولُ اللهِ غَيْرَ حَجَّةَ الْوِداع؟ قالَ نَعَمْ عِشْرِينَ حَجَّة.»
12 ـ عَنْ اَبِى عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عِشرِينِ حَجَّةً مُسْتَسِرّاً...»
ولى در بحارالانوار از جابر بن عبدالله نقل شده است كه گفته است: «اِنَّهُ (صلى الله عليه وآله) حَجَّ ثَلاثَ حِجَج، حَجَّتَيْنِ قَبْلَ الْهِجْرَةِ وَحَجَّةَ الْوَداع.»
چنانكه مى بينيم در اين روايات حج هايى به پيامبر (صلى الله عليه وآله) نسبت داده شده كه قبل از هجرت به جا آورده است و در اين مطلب كه عرب در ذيحجه مناسك را بجا مى آوردند و نيز پيغمبر قبل از بعثت در انجام سنّت هاى حسنه از پيشگامان بوده، جاى شك نيست.
در تعداد حج هاى رسول خدا اختلاف است. روايات گذشته هر يك تعدادى را بيان مى داشت. در حديث بحار دو حج، در حديث دوم كافى ده حج و در حديث سوم و يازدهم و دوازدهم كافى بيست حج به آن حضرت نسبت داده شده است. در توجيه اين روايات بايد گفت: آنچه از جابر نقل شده (كه پيغمبر دو حج پيش از هجرت بجا آورده است) اخبار از اطلاع شخصى اوست و ممكن است از از حج هاى ديگر پيغمبر اطلاع نداشته و به اصطلاح «اثبات شىء نفى ماعدا نمى كند.» و اما مضمون احاديث وارده از حضرت صادق (عليه السلام) را نيز ممكن است چنين توجيه كنيم كه: مراد از ده حج، تعداد حج هايى باشد كه پس از بعثت بجا آورده و مراد از بيست حج (كه در سه حديث ديگر ذكر شده) مجموع حج هاى پيش از بعثت و بعد از بعثت باشد.
از چگونگى حج آن حضرت قبل از هجرت، در روايات ذكرى به ميان نيامده و تنها تصريح شده كه «مستسراً» يا «مستتراً» و پنهانى انجام مى شده است.
با توجه به اين كه مناسك حج را، اهل مكه و ديگران نيز انجام مى داده اند، سبب استتار حج آن حضرت شايد بدين جهت بوده كه پيغمبر همانند ديگر مردم «حله» وقوف به عرفات را بجاى آورده است و مى دانيم كه قريش اين عمل را براى حمس روا نمى دانستند و ما روايت صحيح مسلم را كه اشاره بدين جهت داشت پيشتر آورديم.
در پاورقى كافى در وجه اختفاى حجّ آن حضرت از مرحوم فيض نقل شده كه چون قريش به واسطه نسىء، ماههاى حج را به تأخير مى انداختند و پيغمبر مى خواست در زمان واقعى حج مناسك را بجا آورد، ناچار مخفيانه به انجام اعمال حج مبادرت مى كرد.
اشكال اين توجيه آن است كه انجام حج زمانى كه حضرت ابراهيم مقرر فرموده بود، با توجه به كبيسه كردن و اعمال نسىء در سالهاى دراز، محتاج به محاسبه دقيق هِيَوى داشته است كه در موضوع نسىء آن را يادآور شديم و گفتيم كه اين كار به وسيله كسى كه در امر محاسبه و هيئت آگاهى و مهارت داشته، انجام مى شده است و مى دانيم كه پيامبر پيش از بعثت به اين كار آشنايى نداشته است. لذا مفسّران گفته اند كه نزول آيه { اِنَّمَا النَّسىءُ زِيادَةٌ فِى الْكُفْر } مصادف با زمانى بوده كه ايام حج ـ چون دوران حضرت ابراهيم ـ به وقت اصلى بازگشته بود و ديگر احتياج به محاسبات نجومى براى دست يافتن به زمان اصلى نبوده است.
بارى، نخستين حجّ علنى (كه عمل پيغمبر در آن بازگو و نقل شده است) همان حجة الوداع است كه در سال دهم هجرت، چند ماه پيش از رحلت آن حضرت انجام شد، بنابراين آخرين حج پيغمبر نيز همين حج است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر