حکومت نظامی !

حاج حسین حیدری تعریف کردند:
« در آن زمان ، حکومت نظامی اعلام شده بود و مردم بعد از ساعتی معین از شب، حق بیرون آمدن از خانه هایشان را نداشتند در آن دوران یکی از جلسه های آقا شیخ مرتضی بی اندازه به طول می انجامد و تا بعد از ساعت حکومت نظامی ادامه می یابد.
آن شب آقا شیخ مرتضی با چند نفر از دوستان و رفقایش در حال بازگشت از جلسه بودند که در راه با تعدادی پاسبان روبرو می شوند. دوستانش با ترس و دلهره به آقا شیخ مرتضی می گویند:
آقا چند پاسبان دارند به این سو می آیند، چه باید بکنیم؟
آقا شیخ مرتضی جواب می دهد:
نگران نباشید و همگی بیایید در کنار من بایستید.

او به کنار دیوار می رود و همه همراهانش نیز در کنارش می ایستند. آقا شیخ مرتضی شروع به گفتن کلماتی می نماید.
پس از لحظاتی پاسبانها به آنها نزدیک می شوند و بدون اینکه آنها را ببیند، درست از جلوی آنها رد می شوند و می روند! »

هیچ نظری موجود نیست: