ارتباط با امام زمان علیه السلام

حجت الاسلام سید محمد رضا ابطحی نقل می کردند:
« روزی یکی از علماء به منزل ما آمده و سؤال کرد:
فلانی! دیروز در منزل آقای گلپایگانی چه خبر بود؟
عرض کردم: نمی دانم اما نزدیک ظهر که من خدمت آقا رفته بودم تا پولی را به عنوان وجوهات از طرف مرحوم سید احمد امامی به ایشان تقدیم کنم، دیدم که مرحوم آقا در حیاط منزل روی ایوان نشسته اند، و عده ای برای پرداخت وجوهات در خدمت ایشان هستند.
یکی از محترمین هم برای کمک به آقا در کنار ایشان نشسته بود. آقا چند مرتبه خیلی آرام فرمودند: آقا باقر، حاج آقا باقر، که گویا کاری با ایشان داشتند، من به آن آقای محترمی که در کنار آقا بود، گفتم: آقا چه فرمایشی دارند تا من بروم انجام دهم؟!
آن عالم فرمود: گویا آقا کتاب « نجم الثاقب » را می خواهند.

بنده به کتابخانه رفتم و کتاب شریف « نجم الثاقب» را آوردم. و سپس به آن عالم گفتم: آقا برای چه امری این کتاب را می خواهند؟
گفتند: آقا می خواهند عریضه ای خدمت حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) بنویسند، گفتم: با این همه مشاغلی که آقا دارند، بهتر است که یا عریضه ای چاپی تهیه کنم و یا شما به خط خودتان عریضه ای بنویسید و آقا امضاء کنند تا وقت آقا گرفته نشود.

گفتند آقا می خواهند با قلم خودشان عریضه را خدمت حضرت بنویسند.
تا کتاب را به آقا تقدیم کردم، ایشان به آن افرادی که آنجا بودند، فرمودند:
« من الان کاری دارم، شما فردا ـ ان شاء الله ـ تشریف بیاورید و از اینکه الان نمی توانم کار شما را انجام دهم، عذر می خواهم و شما را دعا می کنم. »

سپس برخواسته و به اتاق خصوصی خود رفتند، من به آقا گفتم: آقای امامی این وجوهات را فرستاده اند تا من به شما تقدیم کنم. فرمود:
« این پولها را برای افطاری ائمه جماعات اصفهان صرف کنید و کسری آنرا خودم ان شاء الله می دهم. »
بعد از آن در را بسته و قفل کردند، و حدود یکساعت و نیم تا دو ساعت در اتاق خصوصی مشغول توسل و عریضه نوشتن بودند، و عصر هم به سوی جمکران رفتند.

اینها را که به آن عالم گفتم، ایشان پس از شنیدن این قضیه آرام گرفت و بی مقدمه چند مرتبه فرمودند: عجیب است...، گفتم: چطور؟!
گفت: من دو روز قبل در خدمت یکی از اولیاء و عرفای وارسته بودم، یک مرتبه آن عارف، محکم بر زانوی خود زده و گفتند:
من تا به حال آیت الله گلپایگانی را ندیده ام و بمنزل ایشان نرفته ام و هیچ ملاقات و برخوردی با ایشان نداشته ام، اما فردا بعد از ظهر در منزل ایشان نوری می بینم، انس عجیبی بین ایشان و امام زمان(عج) را مشاهده می کنم، چه رابطه ای! چه نوری! چه تماسی! چه انسی! چه نور و چه خبری است ! ...

چون من این مطالب را از آن ولیّ خدا شنیدم آمدم از شما سؤال کنم که دیروز در منزل ایشان چه خبر بود.

همچنین آیت الله امامی کاشانی نقل میکنند:
بنده وصیتنامه ایشان را که نگاه می کردم یک جمله ای دیدم که واقعاً همینطور بود. این سطر را در وصیتنامه شان مرقوم فرموده اند، به این مضمون که:
« من خدا را شاهد می گیرم برای رسیدنم به این مسئولیتها و مراحلی که رسیدم هیچ قدمی خودم برنداشتم هر چه بود از ناحیه لطف خاص حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بوده. »
بنده یک وقتی رفته بودم خدمت ایشان، یکی از آقا زاده های محترم نوشته ای از ایشان را آوردند، که حاشیه ای بود بر کتابی در فقه، دیدم بالای هر صفحه ای نوشته اند:
« یا صاحب الزمان ادرکنی. »
در همین وصیت نامه ایشان خطاب به طلاب می نویسند که رابطه تان را با حضرت ولی عصر(عج) محکم کنید و اخلاص داشته باشید.

هیچ نظری موجود نیست: