احتیاط کنید

یکی از ارادتمندان معظم له می گوید:
روزی جهت عرض ادب و دست بوسی خدمت آقا جان کوهستانی رسیدیم، اوایل طلبگی من بود، جمعی نزد ایشان نشسته بودند؛ هنگامی که جهت تجدید وضو برخاستند متوجه حقیر شد و دست مبارک خود را در گردن من انداخت، مثل پدری مهربان از من احوالپرسی کرد و این برخورد محبت آمیز سخت مرا مجذوب ایشان کرد، آن گاه فرمود:
« تا به حال شتر دیده ای؟ »

عرض کردم خودش را ندیدم، ولی عکسش را در کتاب دیدم. سپس گفتند:
« در میان حیوانات اهلی شتر بیش تر از حیوانات بار می شود، اگر اسب را پنجاه من گندم بار کنند شتر را یکصد من گندم بار می کنند. با توجه به این که بارش سنگین است، همیشه سالم است، چون جلوی پای خود را نگاه می کند.
شما اول طلبگی تان است، اول جوانی شماست خیلی احتیاط کنید. مقداری آهسته تر حرکت کنید در مسائل و حوادث روز با شتاب تصمیم نگیرید.»
بعد گفتند:
« فهمیدی چه گفتم؟ »
من با کمال خوشحالی عرض کردم بلی آقا جان.

هیچ نظری موجود نیست: