استاد امجد از زبان علامه طباطبائی نقل می کنند که ایشان فرمود:
« باطن دنیا، صلوات بر محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است.»
اکثر افراد تصور می کردند که شاید فیلسوف بزرگی چون علامه طباطبایی کمتر به زیارت برود، روزی در سفر مشهد یکی از حاضرین از علامه پرسید: شما هم به حرم می روید؟
علامه پاسخ داد: «آری»
آن فرد پرسید: آیا شما هم مثل عامه مردم ضریح حضرت را می بوسید؟!
علامه فرمود: « نه تنها ضریح، خاک و تخته در حرم را و هر چه متعلق به اوست می بوسم. »
او حتی در حل مسایل علمی و فلسفی و تفسیری، از معنویت ارواح معصومین علیهم السلام، استمداد می جست و گاهی برای حل مسایل تفسیری چندین ساعت، حتی یک شبانه روز به درون گرایی می پرداخت و از خدا و پیامبر و ائمه استمداد می طلبید. علامه می گفت:
« ما هر چه داریم از اهل بیتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داریم. »
هر کسی که اندک بی مهری ای نسبت به خاندان پیغمبر و مقام ولایت داشت نمی پذیرفت و با این قبیل افراد آشتی ناپذیر بود.
از اشتباهات علمی اشخاص، فراوان می گذشت و در تصحیح و نقد آنها همواره ادب علمی را حفظ می کرد، اما در مقابل افرادی که با مقام ولایت اهل بیت(ع) تا اندازه ای سر ناسازگاری داشتند نمی توانست ساکت بماند و به هر نحوی که بود سخنش را می گفت.... آیت الله بهجت درمورد تبرّی جستن از دشمنان اهل بیت(ع) می فرمایند: آقای طباطبائی (ره) می فرمود:
« پس از نمازها، معاویه را لعن می کنم زیرا همه مفاسد قرنها پس از وی را، مستند به او می دانم. »
دلباختگی، شیفتگی و علاقه وی نسبت به خاندان پیغمبر تا حدی بود که کتاب و علم را در مواردی که مصیبت و مرثیه و امثال آن بود به یک سو می نهاد.. غالباً در مجالس روضه و مرثیه روزهای جمعه شرکت می کرد و گاهی با تمام وجود زار زار گریه می کرد؛ بطوریکه تمام بدنش می لرزید و از چشمهای درشت و جذابش اشک سرازیر می شد و بی گمان بسیاری از موفقیتهای که داشت مولود همین خصلت بود.
استاد امجد نقل می کنند که آیت الله طباطبائی می فرمود:
« در بازبینی و تصحیح جلد اول المیزان، دو هزار غلط فاحش یافتم! ( مثلاً به جای «روز» نوشته بودم «شب»! ) و در بار دوم تصحیح، ششصد غلط! و حالا بهتر می فهمم «معصوم» و «عصمت» یعنی چه! »
صاحبِ تفسیر البصائر نقل می کند:
« اوایل تحصیلم کتابی خواندم که بر مذهب شیعه دوازده امامی تاخته بود. پس از مطالعه آن، حالم دگرگون شد و گریه ام گرفت. بعدها ( در سال 1356 ش) که آن خاطره و گریه را به علامه طباطبائی عرض کردم، فرمود:
« در آن هنگام ( که برای مظلومیت اهل بیت علیهم السلام گریستی ) هر چه از خدا می خواستی، می گرفتی. »
استاد امجد می گوید به مرحوم علامه عرض کردم:
وقتی به حرم مشرف می شویم، چگونه زیارت کنیم؟ فرمودند:
« مگر چیزی جز خدا مشاهده می شود؟! »
علامه(ره) با نهج البلاغه و کتاب های حدیثی همان معامله را می کرد که با قران معامله می کرد، یعنی آن را می بوسید و روی چشم می گذاشت. اگر در مجلسی، کتاب روایی، مانند بحارالانوار، روی زمین بود، آن را برمی داشت و می بوسید و روی طاقچه می نهاد؛ و به قفسه کتابی که کتاب حدیث در آن بود، پشت نمی کرد.
« باطن دنیا، صلوات بر محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است.»
اکثر افراد تصور می کردند که شاید فیلسوف بزرگی چون علامه طباطبایی کمتر به زیارت برود، روزی در سفر مشهد یکی از حاضرین از علامه پرسید: شما هم به حرم می روید؟
علامه پاسخ داد: «آری»
آن فرد پرسید: آیا شما هم مثل عامه مردم ضریح حضرت را می بوسید؟!
علامه فرمود: « نه تنها ضریح، خاک و تخته در حرم را و هر چه متعلق به اوست می بوسم. »
او حتی در حل مسایل علمی و فلسفی و تفسیری، از معنویت ارواح معصومین علیهم السلام، استمداد می جست و گاهی برای حل مسایل تفسیری چندین ساعت، حتی یک شبانه روز به درون گرایی می پرداخت و از خدا و پیامبر و ائمه استمداد می طلبید. علامه می گفت:
« ما هر چه داریم از اهل بیتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داریم. »
هر کسی که اندک بی مهری ای نسبت به خاندان پیغمبر و مقام ولایت داشت نمی پذیرفت و با این قبیل افراد آشتی ناپذیر بود.
از اشتباهات علمی اشخاص، فراوان می گذشت و در تصحیح و نقد آنها همواره ادب علمی را حفظ می کرد، اما در مقابل افرادی که با مقام ولایت اهل بیت(ع) تا اندازه ای سر ناسازگاری داشتند نمی توانست ساکت بماند و به هر نحوی که بود سخنش را می گفت.... آیت الله بهجت درمورد تبرّی جستن از دشمنان اهل بیت(ع) می فرمایند: آقای طباطبائی (ره) می فرمود:
« پس از نمازها، معاویه را لعن می کنم زیرا همه مفاسد قرنها پس از وی را، مستند به او می دانم. »
دلباختگی، شیفتگی و علاقه وی نسبت به خاندان پیغمبر تا حدی بود که کتاب و علم را در مواردی که مصیبت و مرثیه و امثال آن بود به یک سو می نهاد.. غالباً در مجالس روضه و مرثیه روزهای جمعه شرکت می کرد و گاهی با تمام وجود زار زار گریه می کرد؛ بطوریکه تمام بدنش می لرزید و از چشمهای درشت و جذابش اشک سرازیر می شد و بی گمان بسیاری از موفقیتهای که داشت مولود همین خصلت بود.
استاد امجد نقل می کنند که آیت الله طباطبائی می فرمود:
« در بازبینی و تصحیح جلد اول المیزان، دو هزار غلط فاحش یافتم! ( مثلاً به جای «روز» نوشته بودم «شب»! ) و در بار دوم تصحیح، ششصد غلط! و حالا بهتر می فهمم «معصوم» و «عصمت» یعنی چه! »
صاحبِ تفسیر البصائر نقل می کند:
« اوایل تحصیلم کتابی خواندم که بر مذهب شیعه دوازده امامی تاخته بود. پس از مطالعه آن، حالم دگرگون شد و گریه ام گرفت. بعدها ( در سال 1356 ش) که آن خاطره و گریه را به علامه طباطبائی عرض کردم، فرمود:
« در آن هنگام ( که برای مظلومیت اهل بیت علیهم السلام گریستی ) هر چه از خدا می خواستی، می گرفتی. »
استاد امجد می گوید به مرحوم علامه عرض کردم:
وقتی به حرم مشرف می شویم، چگونه زیارت کنیم؟ فرمودند:
« مگر چیزی جز خدا مشاهده می شود؟! »
علامه(ره) با نهج البلاغه و کتاب های حدیثی همان معامله را می کرد که با قران معامله می کرد، یعنی آن را می بوسید و روی چشم می گذاشت. اگر در مجلسی، کتاب روایی، مانند بحارالانوار، روی زمین بود، آن را برمی داشت و می بوسید و روی طاقچه می نهاد؛ و به قفسه کتابی که کتاب حدیث در آن بود، پشت نمی کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر