جناب بنی کاظمی در ادامه می افزایند:
حدود سال 1332 شمسی بود که دشمنان اسلام و روحانیت با جوسازی و توطئه تبلیغاتی قشر جوان را تقریباً از روحانیت جدا کرده وعقاید جوانان را تخریب می کردند.
در آن شرایط خدمت معظم له رسیده و ضمن بیان این حقیقت تلخ، لزوم ارشاد جوانان و تقویت بنیه اعتقادی آنان را با این بزرگوار در میان گذاشتم ودرخواست تشکیل سلسله جلسات اعتقادی را نمودم.
مرحوم آقا جان با آغوش باز پذیرفت و جلسات را تشکیل داد که حدود سه سال به طول انجامید و در آن یک دوره عقاید حقه امامیه، مسائل جبر و اختیار و تفویض و مباحث کلامی را افاضه فرمودند.
در آن روزگار اعضای انجمن جوانان مسلمان و عده ای از جوانان بهشهر به کوهستان می رفتند و در این نشست ها برخی از جوانان توان و وروحیه پرسش های اعتقادی را نداشتند، ولی آقا با مزاح های متین و با برخورد متواضعانه و سازنده خود جوانان را به ذوق می آورد تا به راحتی و بدون هیچ مشکلی سؤال های خود را مطرح نمایند.
می فرمود:
« شما بگویید خدا نیست تا روشن تر از خورشید ثابت کنم که خدا هست. »
و به حق چنین کرد. جوانانی که از آغاز تا پایان این مباحث حضور داشتند دلشان از توحید و ولایت و تقوا روشن شد و در طول سال هایی که جریانات و تحولات سیاسی و اعتقادی در جامعه و کشور به وجود آمد متزلزل و منحرف نشدند و هم چنان استوار در خط ولایت در اندیشه و عمل باقی ماندند و هم اکنون در سطح شهر به اعتقاد راستین و اعمال صالح معروفند و این نبود مگر از عنایات الهی و برکات وجود مقدس آن فقیه برجسته و عارف وارسته.
حدود سال 1332 شمسی بود که دشمنان اسلام و روحانیت با جوسازی و توطئه تبلیغاتی قشر جوان را تقریباً از روحانیت جدا کرده وعقاید جوانان را تخریب می کردند.
در آن شرایط خدمت معظم له رسیده و ضمن بیان این حقیقت تلخ، لزوم ارشاد جوانان و تقویت بنیه اعتقادی آنان را با این بزرگوار در میان گذاشتم ودرخواست تشکیل سلسله جلسات اعتقادی را نمودم.
مرحوم آقا جان با آغوش باز پذیرفت و جلسات را تشکیل داد که حدود سه سال به طول انجامید و در آن یک دوره عقاید حقه امامیه، مسائل جبر و اختیار و تفویض و مباحث کلامی را افاضه فرمودند.
در آن روزگار اعضای انجمن جوانان مسلمان و عده ای از جوانان بهشهر به کوهستان می رفتند و در این نشست ها برخی از جوانان توان و وروحیه پرسش های اعتقادی را نداشتند، ولی آقا با مزاح های متین و با برخورد متواضعانه و سازنده خود جوانان را به ذوق می آورد تا به راحتی و بدون هیچ مشکلی سؤال های خود را مطرح نمایند.
می فرمود:
« شما بگویید خدا نیست تا روشن تر از خورشید ثابت کنم که خدا هست. »
و به حق چنین کرد. جوانانی که از آغاز تا پایان این مباحث حضور داشتند دلشان از توحید و ولایت و تقوا روشن شد و در طول سال هایی که جریانات و تحولات سیاسی و اعتقادی در جامعه و کشور به وجود آمد متزلزل و منحرف نشدند و هم چنان استوار در خط ولایت در اندیشه و عمل باقی ماندند و هم اکنون در سطح شهر به اعتقاد راستین و اعمال صالح معروفند و این نبود مگر از عنایات الهی و برکات وجود مقدس آن فقیه برجسته و عارف وارسته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر