ایشان می فرمود:
« در نجف که بودم روزی در حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام مشغول نماز بودم، چون همیشه سعی داشتم نمازم را با آداب کامل و با حضور قلب به جا بیاورم گاه از روی احتیاط نمازم را اعاده می نمودم.
آن روز نمازم را می خواندم ولی در این اندیشه فرو رفتم که آیا این مقدار احتیاط در نماز لازم است یا نه؟
این در حالی بود که یکی از وعاظ در حرم بالای منبر مشغول خواندن روضه سیدالشهداء علیه السلام بود و سیدی در مقابل من نشسته و برای مصیبت جدش می گریست.
به محض خطور آن اندیشه به ذهنم، دیدم که آن سید از جای خود برخاست و به من نزدیک شد و در گوش من گفت: در نماز احتیاط را از دست مده،
پس از چند لحظه به خود آمدم و از خود پرسیدم، این سید کیست که از اندیشه درونی ام خبر دارد؟
پس از فارغ شدن از نماز به طرف او متوجه شدم، کسی را ندیدم و هر چه در حرم جست و جو کردم وی را نیافتم. از کفشداری سؤال کردم که شخصی با این خصوصیات ندیدید؟ گفتند: خیر!
از این که از درک محضر او محروم شده بودم، بسیار تأسف خوردم. »
گفتنی است طبق نظر معظم له، آن سید جز حضرت ولی عصر علیه السلام شخصی دیگر نبود.
« در نجف که بودم روزی در حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام مشغول نماز بودم، چون همیشه سعی داشتم نمازم را با آداب کامل و با حضور قلب به جا بیاورم گاه از روی احتیاط نمازم را اعاده می نمودم.
آن روز نمازم را می خواندم ولی در این اندیشه فرو رفتم که آیا این مقدار احتیاط در نماز لازم است یا نه؟
این در حالی بود که یکی از وعاظ در حرم بالای منبر مشغول خواندن روضه سیدالشهداء علیه السلام بود و سیدی در مقابل من نشسته و برای مصیبت جدش می گریست.
به محض خطور آن اندیشه به ذهنم، دیدم که آن سید از جای خود برخاست و به من نزدیک شد و در گوش من گفت: در نماز احتیاط را از دست مده،
پس از چند لحظه به خود آمدم و از خود پرسیدم، این سید کیست که از اندیشه درونی ام خبر دارد؟
پس از فارغ شدن از نماز به طرف او متوجه شدم، کسی را ندیدم و هر چه در حرم جست و جو کردم وی را نیافتم. از کفشداری سؤال کردم که شخصی با این خصوصیات ندیدید؟ گفتند: خیر!
از این که از درک محضر او محروم شده بودم، بسیار تأسف خوردم. »
گفتنی است طبق نظر معظم له، آن سید جز حضرت ولی عصر علیه السلام شخصی دیگر نبود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر