پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید:
« اگر مراقب حال خود باشید می بینید آنچه را من می بینم و می شنوید آنچه را من می شنوم. »
اینکه دارد در حشر، انسانها با صور قلبی خود دیده می شوند هر یک به شکلی، آنچه از صفات بر آنها سلطه داشته از خور و خواب و شهوت درندگی و گزندگی و ... با همان صورت دیده می شود، این مربوط به حشر افراد معمولی است که در آن نشئه قیامتشان برپا می شود و دید برزخی آنها باز می گردد.
ولی آنان که اهل حال و آشنای به رمز و رازند، مردان بزرگ و اولیای خدا در این دنیا قیامتشان قیام می کند. آنچه برای افراد معمولی نادیدنی است، برای آنها دیدنی است. دید برزخی آنها باز می گردد و هر چه بالا رویم زمینه صعود بیشتر هست تا برسد به آنجا که مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
« لو کشف الغطا لما ازددت یقینا» آنجا دیگر حجابی نیست از مبدأ تا منتها در دید علی علیه السلام است.
در فطرت اولیه هم اصل بر این است که چشم برزخی باز باشد. اگر بصیرت مانند بصر و چشم کم دید و نابینا شد، باید معالجه شود کار بصر دیدن است و تعجبی از آن نمی باید داشت. تعجب در ندیدن است. حال چه شده است که از دیدن در تعجبیم و ندیدن را طبع و طبیعت اولیه می انگاریم؟
برخی به محضر آیت الله بهاء الدینی آمدند، یکی گفت آقا مرا نصیحت کن. فرمود:
« مشرک نباشید و اگر بتوانید از شرک نجات پیدا کنید به همه چیز رسیده اید.»
بعد این آقا ادامه می دهد و می گوید: آقا به من دعا کنید.
آقا فرمود:
« آدم شو تا دعا برای تو اثر داشته باشد. »
تا قابلیت نداشت باشی دعا اثر ندارد.
وقتی خواست خارج شود گفت: آقا من در حج بودم و برای شما طواف کردم.
فرمود:
« آدم شو تا طوافت برای خودت و دیگران اثر داشته باشد. »
بعد آقایانی که حاضر بودند گفتند: شاید آقای بهاء الدینی ایشان را نمی شناسد عرض کردند: اقا این فلانی است و از فلان منطقه، مردم زیاد دور و برش هستند.
فرمود:
« مثل اینکه عرض مرا نمی فهمید من می گویم تا وقتی آدم نباشید دعا برای شما مؤثر و نافع نیست. »
اینجا دیگر پرده را کنار زدند، و فرمودند:
« تو آنجا خودت را واسطه قرار داده ای، خودت را همه کاره خدا قرار داده ای با پستی که به تو واگذار شده مردم را می شکنی و از بین می بری. »
بارها بطور کلی و گاهی در مورد افرادی از ایشان شنیدم بیانی را که حاکی از باز بودن چشم برزخی این مرد بزرگ بود.
وقتی فرمودند:
« ما را منزوی کردند، ما مباحثاتی با مرحوم آقای حاج سید احمد زنجانی و حاج میرزا ابوالفضل زاهدی داشتیم (که همین جا عرض کنم بارها می فرمود حاج سید احمد شدن خیلی مشکل است). ما از کوچه و خیابان که عبور می کردیم تا به جلسه مباحثه برسیم با افرادی برمیخوردیم که صورت درونی آنها را می دیدیم و این حالت زیاد شد بطوری که ما را منزوی کرد چون تحمل دیدن آنها را نداشتیم، خودمان را کنار کشیدیم. »
گاهی آه سردی می کشید و می فرمود:
« ما برای عمر پنجاه، شصت ساله بعضی حاصلی نمی بینیم. آدمی باید خود را مورد محاسبه قرار دهد که چه کرده است، سرمایه را که از دست داده، عمر گرانبها را تباه نموده، چه به دست آورده؟
وجهه رب است که می ماند و جز وجهه الهی چیزی پایدار و باقی نیست. حیف نباشد که ربط قلب آدمی با جای دیگر باشد. چه اندازه وقیح است از آنان که مکرر بخوانند و بگویند و بنگرند « کل شیء هالک الا وجهه » و پایبندیشان در عمل به همان ظواهر زودگذر و فانی و هالک باشد و از باقی و برقرار و ثابت روگردان باشند. »
یکی از آقایان می گفت: از آقا پرسیدم اولین مکاشفه ای که برای شما رخ داد کجا و چگونه بود؟ ایشان فرمود:
« در حرم حضرت رضا علیه السلام بودم از آقا چیزی را خواستم در این مسیر (یعنی مسیر لقاء و ملاقات با اولیاء الله را)، صدایی آمد که هنوز اوضاع درون گل آلود است، تصفیه و مراقبت بیشتر می خواهد. »
« اگر مراقب حال خود باشید می بینید آنچه را من می بینم و می شنوید آنچه را من می شنوم. »
اینکه دارد در حشر، انسانها با صور قلبی خود دیده می شوند هر یک به شکلی، آنچه از صفات بر آنها سلطه داشته از خور و خواب و شهوت درندگی و گزندگی و ... با همان صورت دیده می شود، این مربوط به حشر افراد معمولی است که در آن نشئه قیامتشان برپا می شود و دید برزخی آنها باز می گردد.
ولی آنان که اهل حال و آشنای به رمز و رازند، مردان بزرگ و اولیای خدا در این دنیا قیامتشان قیام می کند. آنچه برای افراد معمولی نادیدنی است، برای آنها دیدنی است. دید برزخی آنها باز می گردد و هر چه بالا رویم زمینه صعود بیشتر هست تا برسد به آنجا که مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
« لو کشف الغطا لما ازددت یقینا» آنجا دیگر حجابی نیست از مبدأ تا منتها در دید علی علیه السلام است.
در فطرت اولیه هم اصل بر این است که چشم برزخی باز باشد. اگر بصیرت مانند بصر و چشم کم دید و نابینا شد، باید معالجه شود کار بصر دیدن است و تعجبی از آن نمی باید داشت. تعجب در ندیدن است. حال چه شده است که از دیدن در تعجبیم و ندیدن را طبع و طبیعت اولیه می انگاریم؟
برخی به محضر آیت الله بهاء الدینی آمدند، یکی گفت آقا مرا نصیحت کن. فرمود:
« مشرک نباشید و اگر بتوانید از شرک نجات پیدا کنید به همه چیز رسیده اید.»
بعد این آقا ادامه می دهد و می گوید: آقا به من دعا کنید.
آقا فرمود:
« آدم شو تا دعا برای تو اثر داشته باشد. »
تا قابلیت نداشت باشی دعا اثر ندارد.
وقتی خواست خارج شود گفت: آقا من در حج بودم و برای شما طواف کردم.
فرمود:
« آدم شو تا طوافت برای خودت و دیگران اثر داشته باشد. »
بعد آقایانی که حاضر بودند گفتند: شاید آقای بهاء الدینی ایشان را نمی شناسد عرض کردند: اقا این فلانی است و از فلان منطقه، مردم زیاد دور و برش هستند.
فرمود:
« مثل اینکه عرض مرا نمی فهمید من می گویم تا وقتی آدم نباشید دعا برای شما مؤثر و نافع نیست. »
اینجا دیگر پرده را کنار زدند، و فرمودند:
« تو آنجا خودت را واسطه قرار داده ای، خودت را همه کاره خدا قرار داده ای با پستی که به تو واگذار شده مردم را می شکنی و از بین می بری. »
بارها بطور کلی و گاهی در مورد افرادی از ایشان شنیدم بیانی را که حاکی از باز بودن چشم برزخی این مرد بزرگ بود.
وقتی فرمودند:
« ما را منزوی کردند، ما مباحثاتی با مرحوم آقای حاج سید احمد زنجانی و حاج میرزا ابوالفضل زاهدی داشتیم (که همین جا عرض کنم بارها می فرمود حاج سید احمد شدن خیلی مشکل است). ما از کوچه و خیابان که عبور می کردیم تا به جلسه مباحثه برسیم با افرادی برمیخوردیم که صورت درونی آنها را می دیدیم و این حالت زیاد شد بطوری که ما را منزوی کرد چون تحمل دیدن آنها را نداشتیم، خودمان را کنار کشیدیم. »
گاهی آه سردی می کشید و می فرمود:
« ما برای عمر پنجاه، شصت ساله بعضی حاصلی نمی بینیم. آدمی باید خود را مورد محاسبه قرار دهد که چه کرده است، سرمایه را که از دست داده، عمر گرانبها را تباه نموده، چه به دست آورده؟
وجهه رب است که می ماند و جز وجهه الهی چیزی پایدار و باقی نیست. حیف نباشد که ربط قلب آدمی با جای دیگر باشد. چه اندازه وقیح است از آنان که مکرر بخوانند و بگویند و بنگرند « کل شیء هالک الا وجهه » و پایبندیشان در عمل به همان ظواهر زودگذر و فانی و هالک باشد و از باقی و برقرار و ثابت روگردان باشند. »
یکی از آقایان می گفت: از آقا پرسیدم اولین مکاشفه ای که برای شما رخ داد کجا و چگونه بود؟ ایشان فرمود:
« در حرم حضرت رضا علیه السلام بودم از آقا چیزی را خواستم در این مسیر (یعنی مسیر لقاء و ملاقات با اولیاء الله را)، صدایی آمد که هنوز اوضاع درون گل آلود است، تصفیه و مراقبت بیشتر می خواهد. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر