از خصوصیات برجسته ایشان احترام و تکریم از بزرگان دین از قدما گرفته تا متأخّرین می باشد.
این خصوصیت بارز اخلاقی ایشان نسبت به اساتیدش نمود ویژه ای داشت. بنای ایشان بر این بود که نام بزرگان را در درس و در محافل خصوصی با اجلال و احترام یاد کند. و در حفظ نام و نشان و حفظ آثار آنان سعی بلیغی داشت و مواظب بود کاری نکند که موجب وهن به علماء خصوصاً معاصرین باشد به قدری در این مساله دقت داشتند که وقتی حاشیه عروه ایشان چاپ می شد، چون پرچم تشیع آن زمان بر دوش آیت الله العظمی بروجردی بود، اجازه نداده بودند بر روی کتاب لقب آیت الله را بنویسند.
با اینکه خود ایشان در حد عالی از علم و فقاهت بودند به خاطر تقویت آیت الله بروجردی در مجلس درس وی حاضر می شدند. اینجا به مناسبت نمونه هایی از این سیره نیکوی ایشان را ذکر می کنیم:
1. در قضیه کسالت مرحوم آیت الله حکیم (ره) در منبر درس و در آن مجمع عظیم علمی با توجه و خلوص خاصی دست به دعا برداشته برای شفای ایشان با جملات ( اللهم اشفه بشفائک و داوه بدوائک و متعنا بطول بقائه ) دعا کرده بود. به راستی چه قدر شعف انگیز است که چنین مرجعی برای مرجع بزرگی این چنین احترام قائل است.
2: خود ایشان فرموده بودند:
« در مقابل این تبلیغاتی که علیه آیت الله العظمی خوئی می شود من هر وقت به حرم مشرف می شوم بر سر قبر فرزند ایشان رفته و فاتحه می خوانم و مردم می پرسند این قبر کیست؟ و این خود تبلیغی است در مقابل تبلیغات سوء بر آیت الله خوئی. »
3: در پاکستان مدرسه ای توسط آیت الله العظمی حکیم ساخته شده بود ولی به خاطر بدهی هائی که ایشان از بابت این مدرسه داشت، بانک مدرسه را بعد از فوت ایشان به تصرف خویش درآورده و طلاب را بیرون کرده بود.
وقتی این جریان را به اطلاع آیت الله گلپایگانی رساندند ایشان بدهی های آیت الله العظمی حکیم از بابت مدرسه را پرداخت کرد و مدرسه از سلطه بانک آزاد شد.
چون خواستند اسم مدرسه را که قبلاً به اسم آیت الله حکیم بود، به « حوزه آیت الله گلپایگانی » عوض کنند ایشان اجازه نداده و فرموده بود مدرسه باید به همان اسم قبلی آیت الله حکیم باقی بماند.
4 : در شیراز مسجدی ساخته شده بود که برای تعیین امام جماعت آن به ایشان رجوع کرده بودند و درخواست کرده بودند که ایشان فردی را به عنوان امام جماعت آن مسجد تعیین کنند ایشان در جواب فرموده بود:
« چون حضرت آیت الله محلاتی در شیرازند به ایشان رجوع نمائید و باید زیر نظر ایشان باشد. »
5: در جریان درگذشت مرحوم آیت الله بروجردی ایشان و مرحوم حاج سید احمد خوانساری به مسجد اعظم رفته و فرزند بزرگ مرحوم آقای بروجردی را به اقامه نماز مغرب و عشاء واداشته بودند و به او اقتدا کرده بودند.
ایشان به هنگام اسم بردن از آقای بروجردی بسیار محترمانه از ایشان تعبیر به «مرحوم آقا» می کردند، و از ایشان به صورت آقای مطلق یاد می نمودند.
6 : به ایشان خبر داده بودند که عده ای از صوفی ها می خواهند در قبرستان شیخان مقبره « زکریا بن آدم » را به عنوان سر سلسله خودشان تعمیر کنند. ایشان بلافاصله دست به کار شده و قبر ایشان و « زکریا بن ادریس القمی » و « آدم بن اسحاق » را به صورت زیبائی مرمت نمودند. و این خود یک حرکت بسیار جالب بود برای جلوگیری از انحرافات فکری و مقابله با پایگاه صوفیه در قم .
7 : قسمتی چشمگیر از کتب علمای گذشته را طبع و در دسترس عموم قرار دادند.
این خصوصیت بارز اخلاقی ایشان نسبت به اساتیدش نمود ویژه ای داشت. بنای ایشان بر این بود که نام بزرگان را در درس و در محافل خصوصی با اجلال و احترام یاد کند. و در حفظ نام و نشان و حفظ آثار آنان سعی بلیغی داشت و مواظب بود کاری نکند که موجب وهن به علماء خصوصاً معاصرین باشد به قدری در این مساله دقت داشتند که وقتی حاشیه عروه ایشان چاپ می شد، چون پرچم تشیع آن زمان بر دوش آیت الله العظمی بروجردی بود، اجازه نداده بودند بر روی کتاب لقب آیت الله را بنویسند.
با اینکه خود ایشان در حد عالی از علم و فقاهت بودند به خاطر تقویت آیت الله بروجردی در مجلس درس وی حاضر می شدند. اینجا به مناسبت نمونه هایی از این سیره نیکوی ایشان را ذکر می کنیم:
1. در قضیه کسالت مرحوم آیت الله حکیم (ره) در منبر درس و در آن مجمع عظیم علمی با توجه و خلوص خاصی دست به دعا برداشته برای شفای ایشان با جملات ( اللهم اشفه بشفائک و داوه بدوائک و متعنا بطول بقائه ) دعا کرده بود. به راستی چه قدر شعف انگیز است که چنین مرجعی برای مرجع بزرگی این چنین احترام قائل است.
2: خود ایشان فرموده بودند:
« در مقابل این تبلیغاتی که علیه آیت الله العظمی خوئی می شود من هر وقت به حرم مشرف می شوم بر سر قبر فرزند ایشان رفته و فاتحه می خوانم و مردم می پرسند این قبر کیست؟ و این خود تبلیغی است در مقابل تبلیغات سوء بر آیت الله خوئی. »
3: در پاکستان مدرسه ای توسط آیت الله العظمی حکیم ساخته شده بود ولی به خاطر بدهی هائی که ایشان از بابت این مدرسه داشت، بانک مدرسه را بعد از فوت ایشان به تصرف خویش درآورده و طلاب را بیرون کرده بود.
وقتی این جریان را به اطلاع آیت الله گلپایگانی رساندند ایشان بدهی های آیت الله العظمی حکیم از بابت مدرسه را پرداخت کرد و مدرسه از سلطه بانک آزاد شد.
چون خواستند اسم مدرسه را که قبلاً به اسم آیت الله حکیم بود، به « حوزه آیت الله گلپایگانی » عوض کنند ایشان اجازه نداده و فرموده بود مدرسه باید به همان اسم قبلی آیت الله حکیم باقی بماند.
4 : در شیراز مسجدی ساخته شده بود که برای تعیین امام جماعت آن به ایشان رجوع کرده بودند و درخواست کرده بودند که ایشان فردی را به عنوان امام جماعت آن مسجد تعیین کنند ایشان در جواب فرموده بود:
« چون حضرت آیت الله محلاتی در شیرازند به ایشان رجوع نمائید و باید زیر نظر ایشان باشد. »
5: در جریان درگذشت مرحوم آیت الله بروجردی ایشان و مرحوم حاج سید احمد خوانساری به مسجد اعظم رفته و فرزند بزرگ مرحوم آقای بروجردی را به اقامه نماز مغرب و عشاء واداشته بودند و به او اقتدا کرده بودند.
ایشان به هنگام اسم بردن از آقای بروجردی بسیار محترمانه از ایشان تعبیر به «مرحوم آقا» می کردند، و از ایشان به صورت آقای مطلق یاد می نمودند.
6 : به ایشان خبر داده بودند که عده ای از صوفی ها می خواهند در قبرستان شیخان مقبره « زکریا بن آدم » را به عنوان سر سلسله خودشان تعمیر کنند. ایشان بلافاصله دست به کار شده و قبر ایشان و « زکریا بن ادریس القمی » و « آدم بن اسحاق » را به صورت زیبائی مرمت نمودند. و این خود یک حرکت بسیار جالب بود برای جلوگیری از انحرافات فکری و مقابله با پایگاه صوفیه در قم .
7 : قسمتی چشمگیر از کتب علمای گذشته را طبع و در دسترس عموم قرار دادند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر