حرّیت فلسفی و تعبّد مکتبی

در مقام بحث فلسفی، هرگز منقولات شرعی و غیر شرعی را در مقدمات قیاس و برهان راه نمی داد، ولی از سوی دیگر عقل را برای دعوت بسوی کمال و سعادت کافی نمی شمرد. با این که معتقد بود: عقل در همه زمینه ها، دارای حجّیت است، باور داشت که هیچ حکم عقل با هیچ حکم شرعی قطعی معارضه نداشته و نخواهد داشت.
در تفسیر گرانبهای المیزان، درباره ضرورت منطق و فلسفه می گوید:
« گرچه کتاب و سنت، انسان را به گسترش بکارگیری روشهای عقلی صحیح دعوت کرده اند،... ولی از پیروی آنچه با کتاب و سنت قطعی مخالفت دارد، نهی نموده اند، زیرا کتاب و سنت قطعی از مصادیقی است که عقل به صراحت حقانیت و صداقت آن را امضا کرده است. و این محال است که بار دیگر عقل بر بطلان آن اقامه برهان کند. »

تعبد مکتبی علامه، در زمینه فکر و نظر محدود نبود، بلکه در مرحله عمل نیز تعبدی نمایان داشت. در برابر قرآن دنیایی از خضوع و تواضع بود و خواندن قرآن را بهترین و عالی ترین کار خود می دانست.
نه مقدس مآبان سطحی نگر و دور از تعقل و برهان را دوست می داشت و نه برهان گرایان و فلسفه خواهان غیر متشرع را ارج می نهاد و معتقد بود:

« حکمتی که بر جان ننشیند و لزوم پیروی از شریعت را به دنبال خود نیاورد حکمت نیست. »

هیچ نظری موجود نیست: