کسانی که با ایشان معاشرت داشتند همه بر این مطلب اتفاق دارند که ایشان سخت به آداب دینی و سنن اسلامی تقید خاصی داشتند و شعائر مذهبی را ارج می نهادند.
حجت الاسلام آشتیانی می فرمودند:
« معظم له مدام مشغول ذکر بودند. و مجسمه زهد و تقوی و پاکدامنی بود به تمام معنی مقید بودند در حضورشان غیبتی نشود. چهره اش واقعاً چهره ای بود که انسان را به یاد خدا می انداخت. »
مقید بود به ملاقات نمودن علمائی که وارد قم می شوند و حجاجی که از بیت الله الحرام مراجعت می نمودند. و تا آنجا که امکان داشت ایشان به منزل آنها برای ملاقات می رفت. و تا زمانی که حالشان مساعد بود برای تسلیت و تعزیت به معزی و مصیبت زده گاه به منزل آنها می رفتند.
ایشان تقید خاصی به اذان گفتن داشتند، و هر روز به هنگام صبح در منزل این عمل مستحب را به جای می آوردند. یکی از علماء نقل می کرد:
« شبی در ویریج (نام روستایی) مهمان ایشان بودم، نزدیک صبح صدای دلنوازی شنیدم، دقت کردم دیدم صدای اذان می باشد. ولی با خود می اندیشیدم که این فرد چه کسی است چنین خوب اذان می گوید.
به دنبال صدا رفتم دیدم مرجع بزرگوار آیت الله گلپایگانی می باشد که اذان می گوید. »
از آداب و سنن دینی مؤکد، زیارت قبور اولیاء و علماء بود. ایشان تقید خاصی به این امر داشتند و مقید بودند که به زیارت قبر حضرت معصومه (س) مشرف شوند. و می فرمودند:
« در اوایل به قم آمدنم، هر وقت می خواستم وقت فراغتم را صرف کنم به حرم حضرت معصومه مشرف می شدم و در آنجا به قرائت قرآن مشغول بودم بگونه ای بود که دوستان می گفتند اگر در حجره ی درس نیست در حرم است و بمن کبوتر هم نام گذاشته بودند. »
در اواخر عمرشان روز چهارشنبه بعد از فراغت از درس، به حرم مشرف می شدند. و مدتی در بالای سر مبارک حضرت معصومه به زیارت و عبادت مشغول بودند.
مدتی که در اواخر بستری شدند و بیرون آمدن برایشان تکلف داشت آقایی خدمتشان رسید و جویای حالشان شد فرمودند:
الان حدود 15 روز است حرم نرفته ام دلم برای عمه ام خیلی تنگ شده است.
جناب آقای کریمی جهرمی نقل می فرمودند:
چند سال قبل از وفاتشان بنا بر این بود که ایشان در ایام تابستان به جاسب که یکی از روستاهای اطراف قم و محیط خوش آب و هوایی است بروند. ایشان کسالت و خستگی شدیدی داشتند.
مع ذلک فرمودند:
« اول به حرم مشرف می شوم از آنجا به جاسب می روم. »
بعضی از نزدیکان ایشان عرض کردند حال شما مساعد نیست. پس بهتر است همچنانکه ماشین از کنار حرم می رود شما از داخل ماشین سلام کنید. ولی ایشان نپذیرفتند و با همان حالت به حرم مشرف شدند.
با اینکه حال ایشان چنان بود که هنگام برگشت نتوانستند مسافت کوتاه ما بین حرم و کنار خیابان موزه را طی کنند. لذا برایشان در نزدیکی در خروجی خیابان موزه صندلی گذاشتند و ایشان بعد از مختصر استراحتی به طرف ماشین آمدند.
حجت الاسلام آشتیانی می فرمودند:
« معظم له مدام مشغول ذکر بودند. و مجسمه زهد و تقوی و پاکدامنی بود به تمام معنی مقید بودند در حضورشان غیبتی نشود. چهره اش واقعاً چهره ای بود که انسان را به یاد خدا می انداخت. »
مقید بود به ملاقات نمودن علمائی که وارد قم می شوند و حجاجی که از بیت الله الحرام مراجعت می نمودند. و تا آنجا که امکان داشت ایشان به منزل آنها برای ملاقات می رفت. و تا زمانی که حالشان مساعد بود برای تسلیت و تعزیت به معزی و مصیبت زده گاه به منزل آنها می رفتند.
ایشان تقید خاصی به اذان گفتن داشتند، و هر روز به هنگام صبح در منزل این عمل مستحب را به جای می آوردند. یکی از علماء نقل می کرد:
« شبی در ویریج (نام روستایی) مهمان ایشان بودم، نزدیک صبح صدای دلنوازی شنیدم، دقت کردم دیدم صدای اذان می باشد. ولی با خود می اندیشیدم که این فرد چه کسی است چنین خوب اذان می گوید.
به دنبال صدا رفتم دیدم مرجع بزرگوار آیت الله گلپایگانی می باشد که اذان می گوید. »
از آداب و سنن دینی مؤکد، زیارت قبور اولیاء و علماء بود. ایشان تقید خاصی به این امر داشتند و مقید بودند که به زیارت قبر حضرت معصومه (س) مشرف شوند. و می فرمودند:
« در اوایل به قم آمدنم، هر وقت می خواستم وقت فراغتم را صرف کنم به حرم حضرت معصومه مشرف می شدم و در آنجا به قرائت قرآن مشغول بودم بگونه ای بود که دوستان می گفتند اگر در حجره ی درس نیست در حرم است و بمن کبوتر هم نام گذاشته بودند. »
در اواخر عمرشان روز چهارشنبه بعد از فراغت از درس، به حرم مشرف می شدند. و مدتی در بالای سر مبارک حضرت معصومه به زیارت و عبادت مشغول بودند.
مدتی که در اواخر بستری شدند و بیرون آمدن برایشان تکلف داشت آقایی خدمتشان رسید و جویای حالشان شد فرمودند:
الان حدود 15 روز است حرم نرفته ام دلم برای عمه ام خیلی تنگ شده است.
جناب آقای کریمی جهرمی نقل می فرمودند:
چند سال قبل از وفاتشان بنا بر این بود که ایشان در ایام تابستان به جاسب که یکی از روستاهای اطراف قم و محیط خوش آب و هوایی است بروند. ایشان کسالت و خستگی شدیدی داشتند.
مع ذلک فرمودند:
« اول به حرم مشرف می شوم از آنجا به جاسب می روم. »
بعضی از نزدیکان ایشان عرض کردند حال شما مساعد نیست. پس بهتر است همچنانکه ماشین از کنار حرم می رود شما از داخل ماشین سلام کنید. ولی ایشان نپذیرفتند و با همان حالت به حرم مشرف شدند.
با اینکه حال ایشان چنان بود که هنگام برگشت نتوانستند مسافت کوتاه ما بین حرم و کنار خیابان موزه را طی کنند. لذا برایشان در نزدیکی در خروجی خیابان موزه صندلی گذاشتند و ایشان بعد از مختصر استراحتی به طرف ماشین آمدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر