تصرف در چشم

آقای تاکی گفت :
شبی از شبها ئر نجف اشرف در حالی که سه چهار ساعت از شب گذشته بود، از صحن حرم حضرت امیرالمؤمنین - ع - رد می شدم.
در این هنگام دیدم آیت الله کشمیری در کنار صحن تنها نشسته اند، با دیدن ایشان مردد شدم که اگر خدمت ایشان بروم وقت می گذرد، و اگر نروم شاید اسائه ادب باشد.
در این فکر بودم، لحظه ای نگذشت، چون دوباره نگاه کردم کسی را ندیدم و گویی اصلا" آنجا نبوده است.
یکی از تلامذه از استاد در این باره سوال کرد که کیفیت این قضیه چطور بوده است؟
ایشان فرمودند:
از کنار ضریح امام به صحن آمدم و قبض بر من غالب بود و حال کسی را نداشتم. ایشان را دیدم، توجهی کردم تا از جلو چشم او محو شوم، او برای بار دوم مرا ندید.

هیچ نظری موجود نیست: