تندیس اخلاص

در حدیث قدسی وارد شده است که خداوند جل و علا می فرماید:
« الاخلاص سرّ من اسراری استودعه قلب من احبه من عبادی:
اخلاص سرّی از اسرار من است که آن را فقط در قلب بندگان محبوبم قرار می دهم. »
ایشان هم به حکم آیه شریفه:
« ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله:
اگر خدا را دوست می دارید از من [رسول خدا] تبعیت کنید که در این صورت محبوب خدا می شوید. »

در جریان زلزله مهیب و مخرب قیر و کارزین از نواحی شیراز و جهرم، ایشان برای همدردی و اعانت مردم بلا دیده وجهی را به وسیله یکی از بستگان خویش به جهرم فرستاده بودند تا بوسیله نماینده خویش مرحوم آیت الله حق شناس در میان مردم توزیع شود. و تأکید می کنند که مواظب باشید منتشر نشود و جرائد و روزنامه ها متوجه نشوند که این مبلغ از طرف ما می باشد که بخواهند بنویسند.

روزی حجت الاسلام گلزاری یکی از روحانیون شهرستانها را محضر آقا آورده بود که گویا دچار مشکلی بود تا آقا به ایشان کمک کنند.
آقای گلزاری گفتند که ایشان امام جمعه موجهی می باشند و در اول منبر مسأله می گویند و مروج مذهب اهل بیت(ع) می باشند و مقداری از محسنات ایشان را ذکر می کرد و مرحوم آقای گلپایگانی مشغول شمردن پول بودند که به ایشان دهند تا اینکه آقای گلزاری گفتند: ایشان در منبر از شما هم تعریف و تمجید می کنند.
تا این را گفت آقا پولهایی را که شمرده بود کنار گذاشت و فرمود:
« اخلاصم را به هم زدی . »
و آن پولها را به ایشان نداد و مقدار مختصری به ایشان کمک کردند.

حجت الاسلام ایلامی از علمای نجف بود.
از طرف آقا به شهرستان ایلام برای تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت(ع) رفته بود. بعد از مدتی آمدند خدمت آقا و عرض کردند:
آقا من دیگر نمی خواهم بروم ایلام، چون بنده دروس شما را ندیده ام و اعلمیت شما برایم محرز نشده است. لذا وقتی آنجا مردم در رابطه با تقلید به من مراجعه می کنند من آیت الله خوئی(ره) را پیشنهاد می کنم.
من از اینکه از طرف شما آنجا باشم و هزینه ام از جانب شما تأمین شود ولی دیگری را تبلیغ کنم راضی نیستم.
آقا فرمودند:
« من که تو را نفرستادم آنجا مرا تبلیغ کنی! من شما را فرستادم که بروی دین خدا را تبلیغ کنی که مردم دین دار باشند. حتی اگر بخواهی پول می دهم رساله آقای خوئی را بخری و ببری آنجا بدهی به مردم تا مردم دیندار شوند.»

زمانی به ایشان عرض شد:
عده ای، مردم را از تقلید شما بر می گردانند. ایشان در جواب فرمودند: « ان شاء الله یدافع عن الذین آمنوا » و به این جمله از کلام الهی اکتفا کردند و دیگر چیزی نفرمودند.

در بازگشت ایشان از سفر لندن سید محترمی قطعه شعری که در مدح ایشان سروده بود در محضرشان قرائت کرد آقا بلافاصله گفتند:
« اللهم اغفر لی ما لا یعلمون و لا تواخذنی بما یقولون:
خدایا بیامرز انچه را که اینها از من نمی دانند و مرا به آنچه درباره ام می گویند مواخذه مکن. »
آن شخص وقتی این جملات را شنید عرض کرد: آقا ما از چهل سال قبل، ارادتمند شما بوده ایم و اخلاص به شما داشتیم. ایشان فرمودند:
« خوب وظیفه شما آن و وظیفه من هم این است که این را بگویم. »

باز نقل است که فردی از روحانیون در زمان آیت الله حکیم از شیراز خدمت آقا مشرف شد، و عرض کرد آقا من مردم را از تقلید آیت الله حکیم به تقلید شما برگردانده ام! این فرد انتظار داشت که مورد تشویق آقا واقع شود. ولی آقا به شدت ناراحت شده و فرمودند:
« من راضی نیستم و باید همه آنها را به تقلید آقای حکیم برگردانید. »

و فرمودند:
« مردم را در تقلید هرزه نکنید. طوری نکنید که مسأله تقلید بین مردم قداست خود را از دست بدهد. و بر شماست که تمام آنها را به تقلید آقای حکیم برگردانید. »

باز در این مورد نقل کردند که بعد از آنکه مرجعیت آیت الله اراکی(ره) مطرح شد. ایشان اظهار خوشحالی کرده و فرموده بودند:
« الحمدالله که از وجود ایشان هم در حوزه ها استفاده می شود، ما در ذهنمان دغدغه ای بود که چرا از وجود حضرت آیت الله اراکی در حوزه استفاده نمی شود. »

بعد از فوت امام مسئولین شورای مدیریت حوزه راجع به مخارج حوزه خدمت ایشان رسیده و اظهار کرده بودند که مخارج حوزه هر ماه پنج میلیون تومان می باشد که در صورت امکان حضرتعالی تقبل کنید. آقا در جواب فرموده بودند:
« پرداخت این مبلغ برای من مشکل نمی باشد و این مبلغ الان مهیاست، ولکن شما خدمت حضرت آیت الله اراکی برسید و ایشان را در کارهای حوزه دخالت دهید هر مقدارش را که ایشان تقبل کردند بقیه اش را من می دهم . »

هیچ نظری موجود نیست: