25 : چرا مزد او را تعيين نكرده ايد

سليمان بن جعفر مى گويد: همراه امام هشتم حضرت رضا (عليه السلام) براى انجام كارى عبور مى كرديم، تا اينكه مى خواستم به خانه ام باز گردم.
حضرت به من فرمودند: ((با من بيا و امشب در خانه ما باش)).
دعوت حضرت را پذيرفتم و به خانه آن حضرت رفتم، آن حضرت به غلامان خود نگاه كردند ديدند آنها مشغول آماده كردن گل و ساختن ديوار اصطبل هستند، در اين ميان ديدند يك نفر غلام سياهى كه غريب بود، در آنجا كار مى كند، به غلامان خود فرمود:
اين غلام سياه در اينجا چه مى كند؟
آنها عرض كردند: او را به عنوان كارگر اجير كرده ايم تا ما را كمك كند و چيزى در مقابل كارش به او بدهيم.
امام رضا (عليه السلام) فرمودند: قاطعتموه على اجرته آيا مزد او را با او قرار داد و تعيين نموده ايد.
غلامان عرض كردند: نه، بلكه او آمده براى ما كار كند، در برابر آنچه ما راضى شديم، مزدى به او بدهيم.
امام (عليه السلام) از اين شيوه ناراحت شدند و بر غلامان غضب كردند و حتى با تازيانه آنها را زد كه چرا مزد كارگر را تعيين نكرده اند!!
سليمان بن جعفر مى گويد: من به امام هشتم (عليه السلام) عرض كردم: چرا شما اين گونه خشمگين شده ايد؟
امام رضا (عليه السلام) فرمود: من مكرر اين غلامان را از تعيين نكردن مزد كارگر نهى كرده ام، و سفارش اكيدا نموده ام كه هر كارگرى را كه براى كار مى آوريد در مورد مزد او با او قرار داد كنيد.
اى سليمان! اين را بدان كه اگر مزد كارگرى را تعيين نكنى و در آخر كار سه برابر مزد معمول به او بدهى باز گمان مى كند از مزد او كم نموده اى و هنگامى كه مزد او را تعيين نمودى و در آخر كار اگر همان مزد او را بدهى از تو تشكر مى كند. و اگر به اندازه يك حبه بر مزد مقرر او بيفزائى، از تو قدرشناسى مى كند و اعتقاد مى يابد كه تو بر مزدش ‍ افزوده اى.

خاك در تو ما را به ز آب زندگانى
در سر هواى سروت عمرى است جاودانى

هر درد و غم كه دارى خواهم بجان كه باشد
درد تو عافيتها غم از تو شادمانى

دست شكستگان گير اى صاحب مروت
فرياد خستگان رس اى آنكه مى توانى

نبود پناه ما را جز خاك آستانت
رو بر در كه آريم گر از درت برانى

((مرحوم ملا هادى سبزوارى))

هیچ نظری موجود نیست: