12 : بى توجهى حضرت به وزير و احترام بسيار به فقير

ماءمون يكى از كنيزان خود را براى خدمت كردن به خانه حضرت رضا (عليه السلام) فرستاد ولى طولى نكشيد كه كنيز طاقت نياورد و برگشت.
ماءمون از سبب و علت برگشت او پرسيد.
كنيز گفت: اى ماءمون روزى كه در خانه تو بودم گويا در بهشت بودم از جهت خوراك و خواب و بى حجابى ولى در خانه آن سرور تحت كنترل زندگى مى كردم زيرا روش حضرت چنين بود كه ما را براى نماز شب و سپس براى نماز صبح بيدار مى نمود و ما را به حجاب و دستورات دينى مكلف مى كرد و خود حضرت پس از خواندن نماز صبح تا اول آفتاب سر به سجده مى گذاشت و مشغول خواندن دعا مى شد و فقرا و ضعفا و كسانى كه از امتيازات بشريت محروم بودند ((از نظر مردم و محلى از اعراب نداشتند)) به آنان عنايتى خاصى داشت.
كنيز گفت: روزى فضل بن سهل كه وزير بود بر حضرت وارد شد شاهد بودم كه آن چنان هيبت آن سرور در او اثر كرده بود كه آنقدر او روى پا ايستاد ولى حضرت به او اعتنا نكرد اما هر گاه فقير و بيچاره اى بر حضرت وارد مى شد حضرت بسيار خوشحال مى شد كه سبب تعجب همه ما مى گرديد.
 
مهر تو را به عالم امكان نمى دهم
اين گنج پر بها است من ارزان نمى دهم

گر انتخاب جنت و كويت به من دهند
كوى تو را به جنت و رضوان نمى دهم

ما را غلامى تو بود تاج افتخار
وين تاج را به افسر شاهان نمى دهم

هیچ نظری موجود نیست: