خانه خشتی و ساده شيخ كه از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی كوچه سياهها (شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه محقر زيست.
يكی از فرزندان شيخ میگويد:
پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما میآيند، ديدارهای خود را در اين اتاقها قرار دهيد، فرمود:
« نه! هر كه مرا میخواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »
اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.
يكی از فرزندان شيخ میگويد:
پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما میآيند، ديدارهای خود را در اين اتاقها قرار دهيد، فرمود:
« نه! هر كه مرا میخواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »
اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر