اقامت در نجف

ایشان در مورد اقامتشان در نجف می فرمودند :

شبی در خواب خدمت حضرت مولا علی (علیه‌السلام) مشرف شدم، ایشان فرمودند:
جعفر؛ فردا بی‌گناهی تو ثابت گشته و آزاد خواهی شد، بایدبه نجف اشرف بیایی و با دست مباركشان به محلی اشاره كرده و فرمودند: در این محل و نزد این پیرمرد كفاش به پینه‌دوزی می‌پردازی از دستمزدی که می گیری قسمتی را هزینه خود ساز و مابقی را در پایان هفته نان و خرما بخر و در مسجد سهله در میان معتکفان تقسیم کن .

صبح روز بعد مأموران زندان مرا آزاد كرده و اجازه ورود به خاك عراق را دادند و بدین ترتیب راهی نجف اشرف شدم و در همان محلی كه حضرت اشاره فرموده بودند؛ نزد آن پیرمرد پاره دوز شروع به كار نمودم تا تمام انّیت‌ها و آرزوهای نفسانی كه ناشی از خود فراموشی و تجملات زندگی بود از بین برود،

بعد از گذشته حدود یك سال اقامت در نجف روزی نامه‌ای از طرف برادرم كه در تبریز بود توسط شخصی به دستم رسید كه در آن نوشته شده ‌بود از زمانی كه شما به نجف رفته‌اید اموال شما (كه عبارت بود از چندین باب مغازه در بهترین نقطه شهر تبریز و مستغلات دیگری كه از پدرم به ارث رسیده‌بود) در دست مستأجران می‌باشد و آنها از پرداخت حق الإجاره خودداری می‌نمایند و می‌گویند: بایداز طرف شخص مالك وكالت داشته باشید تا حق الإجاره را به شما تحویل دهیم.
با توجه به اینكه شما دور از وطن می‌باشید و نیاز به پول دارید وكالتی برای من بفرستید تا مال الاجاره‌ها را جمع نموده و برایتان بفرستم.

در این هنگام متوجه شدم كه مورد امتحال بزرگی قرار گرفته‌ام؛ متحیر ماندم كه چه كنم؟ آیا با این اندك نانی كه از پینه‌دوزی به دست می‌آورم ارتزاق كنم یا مجدداً به زندگی مرفه خود كه از ارث مرحوم پدرم بود و از نظر شرعی هم بلامانع و حلال بود برگردم؟
با خود در جنگ و ستیز بودم و شیطان مرا وسوسه می‌كرد، تا اینكه تصمیم خود را گرفته و در پشت همان نامه برای برادرم نوشتم: عنایات حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نجف شامل حالم بوده و از سفره پرفیض ایشان بهره‌مند می‌باشم و ایشان هزینه زندگیم را كفایت كرده‌اند.
كسانی كه در تبریز مستأجر من می‌باشند، اگر توان مالی داشتند در محل استیجاری به سر نمی‌بردند. لذا به موجب همین دست خط وكالت دارید تمام املاك متعلق به من را به نام مستأجران و در تملك ایشان درآورید و خدای من هم بزرگ است. و بدین ترتیب در یك لحظه تمام ثروت و دارائی خود را بخشیدم، چرا كه اعتقاد بر این داشتم كه حضرت مولا علی (علیه‌السلام) مرا تنها نخواهند گذاشت و همانطور كه در این مدت چه از نظر معنوی و چه از نظر مادی پذیرایی شایانی از من نموده‌اند در آینده هم همین گونه رفتار خواهند كرد.

هیچ نظری موجود نیست: