جناب حاج سیدجلال رییسالسادات نقل كردند:
در ایامی كه آقای مجتهدی منزل ما تشریف داشتند، خانمی از اهالی تهران نزد من آمده و تقاضا كرد او را نزد آقای مجتهدی ببرم، هنگامی كه علت آن را از وی جویا شدم گفت قرار است چند روز دیگر به خاطر سرطان حنجره عمل جراحی كنم، اكنون خبردار شدهام كه شخصی با این نام در خانه شما تشریف دارند كه میتوانند مریضها را شفا دهند، به این جهت میخواهم ایشان را ملاقات كنم.
بنده پیام او را به آقای مجتهدی رساندم و ایشان اجازه ورود دادند، هنگامی كه آن زن داخل خانه شد به محض دیدن آقا خود را بر روی خاك انداخت و شروع به گریه و زاری نمود و گفت؛ آقاجان دكترها جوابم دادهاند و گفتهاند هیچ راهی برای بهبودی وجود ندارد، اگر ممكن است دعایی بفرمایید، آقا كمی تأمل كرده، آنگاه فرمودند:
شما كه در جوار حضرت رضا (علیهالسلام) هستید، چرا نزد من آمدهاید؟ مگر من چه كاره هستم، به حضرت رجوع كنید و شفایتان را از ایشان بخواهید، آقا رئوف هستند، شما را شفا میدهند اما چون شما تا اینجا آمدهاید از همین جا به حرم بروید و عرض حال كنید، من هم از حضرت شفای شما را طلب میكنم و اصلاً ناراحت نباشید زیرا نزد حضرت هستید.
سپس آن زن رفت و ایشان توسلی پیدا كردند، روز بعد به من فرمودند:
آقا سیدجلال میدانید چه شدهاست؟
عرض كردم خیر آقا جان.
گفتند:
حضرت عنایت كردند و خانمی را كه دیروز به اینجا آمده بود شفا دادند. اكنون شما به محل سكونت او بروید و بگویید: حضرت شما را شفا دادند و دیگر هیچ احتیاجی به عمل جراحی ندارید.
به آقا عرض كردم مسئله چیست؟ شما كه دیروز آن زن را رد كردید.
فرمودند:
اینها باید بدانند كه ما از حضرت میخواهیم آنها را شفا دهند و هیچكاره هستیم، این حضرت هستند كه آنها را شفا میدهند، مردم باید متوجه ائمه اطهار (علهیم السلام) باشند و بدانند كه تمام امور عالم به دست آن بزرگواران است.
در ایامی كه آقای مجتهدی منزل ما تشریف داشتند، خانمی از اهالی تهران نزد من آمده و تقاضا كرد او را نزد آقای مجتهدی ببرم، هنگامی كه علت آن را از وی جویا شدم گفت قرار است چند روز دیگر به خاطر سرطان حنجره عمل جراحی كنم، اكنون خبردار شدهام كه شخصی با این نام در خانه شما تشریف دارند كه میتوانند مریضها را شفا دهند، به این جهت میخواهم ایشان را ملاقات كنم.
بنده پیام او را به آقای مجتهدی رساندم و ایشان اجازه ورود دادند، هنگامی كه آن زن داخل خانه شد به محض دیدن آقا خود را بر روی خاك انداخت و شروع به گریه و زاری نمود و گفت؛ آقاجان دكترها جوابم دادهاند و گفتهاند هیچ راهی برای بهبودی وجود ندارد، اگر ممكن است دعایی بفرمایید، آقا كمی تأمل كرده، آنگاه فرمودند:
شما كه در جوار حضرت رضا (علیهالسلام) هستید، چرا نزد من آمدهاید؟ مگر من چه كاره هستم، به حضرت رجوع كنید و شفایتان را از ایشان بخواهید، آقا رئوف هستند، شما را شفا میدهند اما چون شما تا اینجا آمدهاید از همین جا به حرم بروید و عرض حال كنید، من هم از حضرت شفای شما را طلب میكنم و اصلاً ناراحت نباشید زیرا نزد حضرت هستید.
سپس آن زن رفت و ایشان توسلی پیدا كردند، روز بعد به من فرمودند:
آقا سیدجلال میدانید چه شدهاست؟
عرض كردم خیر آقا جان.
گفتند:
حضرت عنایت كردند و خانمی را كه دیروز به اینجا آمده بود شفا دادند. اكنون شما به محل سكونت او بروید و بگویید: حضرت شما را شفا دادند و دیگر هیچ احتیاجی به عمل جراحی ندارید.
به آقا عرض كردم مسئله چیست؟ شما كه دیروز آن زن را رد كردید.
فرمودند:
اینها باید بدانند كه ما از حضرت میخواهیم آنها را شفا دهند و هیچكاره هستیم، این حضرت هستند كه آنها را شفا میدهند، مردم باید متوجه ائمه اطهار (علهیم السلام) باشند و بدانند كه تمام امور عالم به دست آن بزرگواران است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر