جلوه حضرت امیر (علیه‌السلام)

آقای بیگدلی تعریف كردند:
روزی به عیادت آقای مجتهدی كه در بیمارستان ساسان تهران جهت عمل جراحی پروستات و كیسه صفرا بستری شده بودند رفتم. هنگامی كه خدمتشان رسیدم فرمودند:
آقا جان: اطلاع دارید چه شده است؟

عرض كردم خیر، مگر چه اتفاقی افتاده؟
فرمودند:
چند روز قبل شنیدم: جوان هجده ساله‌ای در طبقه بالا بستری است كه مبتلا به سرطان شده و قرار است او را عمل كنند،
پرسیدم اسم این جوان چیست؟ گفتند علی، گفتم: ایشان هم نام مولا علی (علیه‌السلام) باشد و سرطان داشته باشد؟ امكان ندارد، باید توسلی محضر مولا پیدا كرده و شفایش را بگیریم، آنگاه توسلی پیدا كردیم، در اثنای آن حضرت مولا علی (علیه‌السلام) در طبقه پنجم بیمارستان جلوه‌ای نمودند، بطوری كه نور عجیبی بیمارستان را روشن نموده و تمام پرسنل بیمارستان و بیماران، متوجه آن شدند و با این جلوه حضرت جوان سرطانی شفا یافت.

آنگاه به پرسنل بیمارستان گفتم: حضرت امیر (علیه‌السلام) این جوان را شفا دادند و حتماً باید فردا قبل از عمل جراحی تحت معاینه پزشكان قرار گیرد، آنگه به اتاق عمل برود، روز بعد كه جوان را معاینه كردند، معلوم شد كه هیچ اثری از سرطان در بدن او باقی نمانده و در كمال صحت و سلامتی بسر می‌برد!


هنگامی كه رییس بیمارستان متوجه این ماجرا می‌شود می‌گوید اگر او سرطان را شفا می‌دهد چرا خودش به بیمارستان آمده و كیسه صفرا و پروستات كه دو عمل جراحی مهم است را انجام داده؟!
آنگاه نزد آقای مجتهدی آمده و با كمال بی‌ادبی و گستاخانه می‌گوید تو كه سرطان را شفا می‌دهی، چرا خودت در بيمارستان عمل كرده‌ای؟!

آقا هم به او می‌فرمایند:
چنانچه حضرت مولا علی (علیه‌السلام) به من اجازه دهند تمام بیماران این بیمارستان را كه هیچ، بلكه بیماران تمام بیمارستانهای موجود را با یك یاعلی شفا خواهم داد و سپس شروع كردند به خواندن این شعر از خواجه شیرازی:

به ولای تو كه گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگی كون و مكان برخیزم

هیچ نظری موجود نیست: