يكى ديگر از ياران رسول خدا (عليه السلام ) بلال حبشى بود؛ بلال كه بعدها مؤ ذن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شد، غلام اميه بن خلف بود اميه از دشمنان سرسخت پيشواى بزرگ مسلمانان بود، او براى انتقام از غلام تازه مسلمان خود در ملاء عام او را شكنجه مى داد و او را در گرمترين روزها با بدن برهنه روى ريگهاى داغ مى خواباند و سنگ بسيار بزرگ و داغى روى سينه او مى گذاشت و مى گفت : دست از تو بر نمى دارم تا اينكه به همين حالت جان بسپارى و يا از اعتقاد به خداى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) برگردى و ((لات )) و ((عزى )) دو بت بزرگ را پرستش كنى ، ولى بلال در برابر آن همه شكنجه گفتار او را با دو كلمه كه بيانگر پايه استقامت او بود پاسخ مى داد و مى گفت ، احد احد خدا يكى است ! و هرگز به آئين شرك و بت پرستى بر نمى گردم استقامت اين غلام سياه كه در دست مرد سنگدلى اسير بود موجب اعجاب ديگران واقع گشت ، حتى ورقه بن نوفل بر وضع رقت بار او گريه كرد و به اميه گفت : به خدا سوگند هرگاه او را با اين وضع بكشيد من قبر او را زيارتگاه خواهم ساخت .
اميه ، گاهى شدت عمل بيشترى نشان مى داد و ريسمانى بر گردن بلال مى انداخت و به دست بچه ها مى داد تا او را در كوچه ها بگردانند.
نوشته اند: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابابكر را ملاقات كرد و فرمود اگر چيزى مى داشتم بلال را از صاحبش خريدارى مى كردم ، ابابكر بلال را خريد و آزاد كرد ولى بلال على (عليه السلام ) را بيشتر احترام مى كرد.
به بلال اعتراض آوردند كه ابابكر تو را خريدارى و آزاد نمود با اين خصوصيت على را بيشتر احترام مى كنى ، بلال در جواب آنان گفت : على (عليه السلام ) بيشتر از ابابكر بر گردن من حق دارد زيرا ابابكر مرا از قيد بندگى و شكنجه آزاد كرد و نجات داد، در صورتيكه صبر و استقامت بر آن شكنجها و عذابها مى كردم وارد بهشت مى شدم در حالى كه على (عليه السلام ) مرا از عذابهاى ابدى و جهنم نجات داده ، بواسطه دوستى او و مقدم داشتنش بر سايرين سزاوار بهشت برين و نعمتهاى جاودانه اش گرديده ام .
بلال از كسانى بود كه ابابكر بعيت نكرد، عمر گريبان او را گرفت و گفت : بلال اينست پاداش كسيكه تو را آزاد كرد كه با او بيعت نكنى ؟
بلال گفت : من هرگز با كسى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را تعيين نكرده بيعت نمى كنم ، اما آن كس را كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را جانشين خود قرار داده بيعتش تا روز قيامت بر گردن من است .
اميه ، گاهى شدت عمل بيشترى نشان مى داد و ريسمانى بر گردن بلال مى انداخت و به دست بچه ها مى داد تا او را در كوچه ها بگردانند.
نوشته اند: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابابكر را ملاقات كرد و فرمود اگر چيزى مى داشتم بلال را از صاحبش خريدارى مى كردم ، ابابكر بلال را خريد و آزاد كرد ولى بلال على (عليه السلام ) را بيشتر احترام مى كرد.
به بلال اعتراض آوردند كه ابابكر تو را خريدارى و آزاد نمود با اين خصوصيت على را بيشتر احترام مى كنى ، بلال در جواب آنان گفت : على (عليه السلام ) بيشتر از ابابكر بر گردن من حق دارد زيرا ابابكر مرا از قيد بندگى و شكنجه آزاد كرد و نجات داد، در صورتيكه صبر و استقامت بر آن شكنجها و عذابها مى كردم وارد بهشت مى شدم در حالى كه على (عليه السلام ) مرا از عذابهاى ابدى و جهنم نجات داده ، بواسطه دوستى او و مقدم داشتنش بر سايرين سزاوار بهشت برين و نعمتهاى جاودانه اش گرديده ام .
بلال از كسانى بود كه ابابكر بعيت نكرد، عمر گريبان او را گرفت و گفت : بلال اينست پاداش كسيكه تو را آزاد كرد كه با او بيعت نكنى ؟
بلال گفت : من هرگز با كسى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را تعيين نكرده بيعت نمى كنم ، اما آن كس را كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را جانشين خود قرار داده بيعتش تا روز قيامت بر گردن من است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر