رسول خدا (ص ) و تصوير مظلوميت على (ع )

امير مؤمنان على (عليه السلام ) اگر چه در دوران رسول خدا مورد حسادت و كينه افرادى قرار مى گرفت ، و حتى بعضى از همسران آن حضرت ، از ورود على (عليه السلام ) و ديدارش با پيامبر رنج مى بردند! ولى نبى اعظم با تمام وجود طبق دستور الهى از شخصيت و عظمت مولاى متقيان دفاع كرده ، و فضائل و مناقب او را به اطلاع مردم مى رسانيد.
على (عليه السلام ) در عصر رسول خدا مظلوم نبود، ولى مورد كينه و بغض منافقان قرار داشت ، و پيامبر اسلام نيز مى دانست روزى اين كينه ها بروز خواهد كرد، و به مرحله عمل خواهد رسيد، و در نتيجه چه ظلمها و ستم به على وارد خواهد شد، و لذا پيوسته در فكر و انديشه بود، و اشكهايش به صورت مباركش جارى مى گشت و در برخى مواقع آينده على (عليه السلام ) را به خودش تصوير مى فرمود، و اظهار مى داشت كه غاصبان ولايت و بدانديشان منافق چه خواند كرد، و چگونه به خانه او هجوم مى آورند!! و چه سان فرق مباركش را با شمشير مسموم مى شكافند، و او چه وظيفه اى دارد، و چگونه بايد عكس العمل نشان دهد... ما در اين زمينه به دو مورد از سخنان رسول خدا اشاره مى نماييم :
الف : روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به همراهى على (عليه السلام ) و غلامش انس بن مالك به گردش رفتند، و در باغهاى مدينه قدم مى زدند،و به گلها و شكوفه ها و فضاى سبز طبيعت مى نگريستند، على (عليه السلام ) اظهار داشت : يا رسول الله ! اين باغ - اشاره كرد به يكى از باغها - چقدر زيبا و با طراوت است !!
پيامبر خدا فرمودند: يا على ! باغ تو در بهشت خيلى زيباتر است ، و اين باغ در نزد آن هيچ است .
انس بن مالك كه يكى از دشمنان و بدخواهان اميرالمؤمنين بود، مى گويد: به همين ترتيب قدم زنان و گردش كنان هفت باغ را تماشا كرديم ، و اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) به هر باغى كه مى رسيد، همان جمله را اظهار مى داشت ، و رسول خدا نيز جوابش همان بود كه در آغاز فرموده بود. سرانجام پيامبر عزيز اسلام در محل مناسبى توقف كرد، انس ‍ مى گويد: ما نيز در محضر او توقف نموديم ، ناگاه آن حضرت دگرگون گرديد و چهره اش متغير شد، و به فكر اخبار و وقايع پس از خود افتاد:
((فوضع راءسه على راءس على وبكى ، فقال على : ما يبكيك يا رسول الله ؟! قال (صلى الله عليه و آله وسلم ): صغائن فى صدور قوم لا يبدونها لك حتى يفقدونى ))
پيامبر سرش را بر سر اميرالمؤمنين گذاشت و شروع به گريه نمود!! على (عليه السلام ) پرسيد اى پيامبر خدا چه عاملى باعث گريه شما گرديده است ؟ حضرت فرمودند: تصور آن كينه ها و بغض ها و دشمنى هايى كه در دل كينه توز منافقين براى تو فراهم شده است ، آنان آن دشمنى ها را به مرحله عمل نمى آورند مگر اين كه من از دنيا بروم .
اين حديث مى رساند كه با بودن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم على (عليه السلام ) در برابر كينه هاى منافقان و ستم هاى ستمگران بيمه گرديده ، ولى پس از وى آنچنان مورد يورش وحشيانه قرار خواهد گرفت ، كه تصورش دل پيامبر را مى سوزاند و اشكهايش را جارى مى سازد.
ب : واقعه اى است كه در خطبه شعبانيه اتفاق افتاد، و آن در آخرين جمعه ماه شعبان بود، و رسول خدا در مورد عظمت و ارزش ماه مبارك رمضان و تكليف روزه داران سخن مى گفت .
على (عليه السلام ) از جايش برخاست و سؤال كرد: يا رسول الله ! بهترين اعمال در اين ماه چيست ؟!
پيامبر فرمود: اجتناب از كارهاى حرام ، سپس شروع به گريه كرد! على (عليه السلام ) عرض كرد: يا رسول الله ! چرا گريه مى كنيد؟
پيامبر خدا فرمود:
((كانى بك وانت تصلى لربك وقد انبعث اشقى الاءولين شقيق عاقر ناقة ثمود، فضربك ضربة على قرنك فخضب منها لحيتك ...))
گويا مى بينم تو را در حال نماز بدترين و شقى ترين اشخاص (ابن ملجم مرادى لعنة الله عليه ) از پى كننده ((شتر صالح )) بر فرق مباركت شمشيرى مى زند، و با خون آن محاسن سفيدت را رنگين مى سازد.
على (عليه السلام ) پرسيد يا رسول الله ! آيا دينم سالم مى ماند، و ضررى از اين جهت از شمشير او نمى بينم ؟
اين حديث اخلاص و عظمت على ، و شرارت و بد انديشى دشمنان آن حضرت را در بردارد.

هیچ نظری موجود نیست: