شخصى به نام انس 9 سال افتخارى خدمت پيامبر كرد و علتش هم اين بود كه:
وقتى كه رسول خدا وارد مدينه شد، هر كسى براى تشريفات ورود رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هديه اى مى آورد، مادر انس دست پسرش را گرفت نزد رسول خدا آورد و گفت:
يا رسول الله من يك پير زن ضعيف و فقيرى هستم، چيزى نداشتم كه براى قدوم مبارك شما بياورم، پسرم را آوردم قبول بفرمائيد خادم شما شود، رسول خدا هم پذيرفت. اين پسر 9 سال تمام خدمت كرد و بعد از 9 سال اجازه مرخصى گرفت كه به كسب و كار مشغول شود، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: تو 9 سال در خانه ما زحمت كشيدى حالا هر چه بخواهى بگو تا به تو بدهم، هر حاجتى دارى بگو تا روا كنم.
انس اين 9 سال در دستگاه پيامبر زرنگ شده بود گفت: يا رسول الله 24 ساعت به من مهلت بدهيد تا فكر كنم.
حضرت فرمود: برو تا فردا فكر بكن.
انس در فكر فرو رفت كه چه بخواهم، گاهى خيالش متوجه امور دنيوى مى شد مثلا 100 گله گوسفند يا شتر يا مثلا پست و مقام.
انس گفت: اينها همه اش مى گذرد و فانى مى شود و حاجت هاى آخرتى بهتر است انس فكرش را بكار انداخت كه آيا آمرزش بخواهم؟ بهشت بخواهم؟ تا بالاخره فكرش به اينجا رسيد:
صبح كه شد خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد حضرت فرمودند فكرش را كردى؟
انس گفت: بله.
حضرت فرمود: چه چيز مى خواهى تا به تو بدهم؟
انس گفت: يا رسؤال الله حاجتم اين است كه در آخرت با تو باشم.
برادر و خواهر. همين مطلب را ما در زيارت عاشورا مى خواهيم كه عرض مى كنيم:
ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الاخره
در دنيا و آخرت مرا با شما قرار دهد ((يعنى يك لحظه از شما جدا نشوم)) و اين آرزوى ما است.
رسول خدا فرمود: اعنى بكثره السجود.
يعنى زياد سجده كن. يعنى اگر مى خواهى خدا تو را با من محشور كند سجده را براى خدا طولانى كن.
اى كون و مكان بزير گامت
جبريل امين بجان غلامت
در پرده لامكان لاهوت
شد نقش به لوح عرش نامت
در اوج عروج، وقت معراج
معشوق به سدره داد كامت
قرآن كه مهين كلام حق است
جارى شده از در كلامت
رندان همه را لياقتى نيست
تا بوسه زنند جاى قامت
وقتى كه رسول خدا وارد مدينه شد، هر كسى براى تشريفات ورود رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هديه اى مى آورد، مادر انس دست پسرش را گرفت نزد رسول خدا آورد و گفت:
يا رسول الله من يك پير زن ضعيف و فقيرى هستم، چيزى نداشتم كه براى قدوم مبارك شما بياورم، پسرم را آوردم قبول بفرمائيد خادم شما شود، رسول خدا هم پذيرفت. اين پسر 9 سال تمام خدمت كرد و بعد از 9 سال اجازه مرخصى گرفت كه به كسب و كار مشغول شود، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: تو 9 سال در خانه ما زحمت كشيدى حالا هر چه بخواهى بگو تا به تو بدهم، هر حاجتى دارى بگو تا روا كنم.
انس اين 9 سال در دستگاه پيامبر زرنگ شده بود گفت: يا رسول الله 24 ساعت به من مهلت بدهيد تا فكر كنم.
حضرت فرمود: برو تا فردا فكر بكن.
انس در فكر فرو رفت كه چه بخواهم، گاهى خيالش متوجه امور دنيوى مى شد مثلا 100 گله گوسفند يا شتر يا مثلا پست و مقام.
انس گفت: اينها همه اش مى گذرد و فانى مى شود و حاجت هاى آخرتى بهتر است انس فكرش را بكار انداخت كه آيا آمرزش بخواهم؟ بهشت بخواهم؟ تا بالاخره فكرش به اينجا رسيد:
صبح كه شد خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد حضرت فرمودند فكرش را كردى؟
انس گفت: بله.
حضرت فرمود: چه چيز مى خواهى تا به تو بدهم؟
انس گفت: يا رسؤال الله حاجتم اين است كه در آخرت با تو باشم.
برادر و خواهر. همين مطلب را ما در زيارت عاشورا مى خواهيم كه عرض مى كنيم:
ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الاخره
در دنيا و آخرت مرا با شما قرار دهد ((يعنى يك لحظه از شما جدا نشوم)) و اين آرزوى ما است.
رسول خدا فرمود: اعنى بكثره السجود.
يعنى زياد سجده كن. يعنى اگر مى خواهى خدا تو را با من محشور كند سجده را براى خدا طولانى كن.
اى كون و مكان بزير گامت
جبريل امين بجان غلامت
در پرده لامكان لاهوت
شد نقش به لوح عرش نامت
در اوج عروج، وقت معراج
معشوق به سدره داد كامت
قرآن كه مهين كلام حق است
جارى شده از در كلامت
رندان همه را لياقتى نيست
تا بوسه زنند جاى قامت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر