جهان پيش از ظهور نور!

انس بن مالك - خادم رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) - مى گويد:
حضرت على (عليه السلام) از جنگ نهروان باز مى گشت، در محلى به نام ((برثا)) دستور اتراق داد. در آن جا راهبى به نام حباب در غارى منزل داشت. وقتى همهمه لشكر اسلام را مى شنود، از غارش ‍ كه مشرف بر ميدان اتراق بود، پايين آمده و به دقت لشكر را بررسى مى كند، و با اظطراب و شتاب مى پرسد: اين چه لشكرى است؟ فرمانده آن كيست؟
يكى از لشكريان به او مى گويد: اين لشكر اسلام است و فرمانده آن اميرالمؤمنين على (عليه السلام) كه از جنگ نهروان باز مى گردد.
حباب با عجله از لابلاى مردم عبور كرده خود را به حضرت (عليه السلام) مى رساند و مى گويد:
- السلام عليك يا اميرالمؤمنين! كه به حق امير مومنانى.
- اى حباب! تو از كجا دانستى كه من به حقيقت امير مومنانم؟
- اين مطلب را علما و روحانيون ما به اطلاع داده بودند. اما شما از كجا دانستيد كه نام من حباب است؟
- اين مطلب را نيز حبيبم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرموده بود.
- دستتان را به من بدهيد تا شما بيعت كنم. اشهد ان لا اله الا الله و محمد رسول الله و على بن ابى طالب وصيه...
- بگو ببينم خانه ات كجاست؟
- در غارى كه در همين نزديكى قرار دارد.
- بعد از اين در آن غار سكونت نكن! و در همين زمين مسجدى بنا كن و آن را به نام كسى كه مخارج ساخت آن را بانى مى شود، نام گذارى كن!
به زودى در كنار مسجدى كه تو مى سازى، شهرى بنا خواهد شد كه اكثر مردم آن ظالم و ستمگرند، و بلاى بزرگى در پيش خواهند داشت. به طورى كه هر شب جمعه هفتاد هزار عمل حرام زنا در آن مرتكب خواهند شد، هنگامى كه در ظلم و طغيان خود فزونى گرفتند، اين مسجد را چند بار ويران خواهند نمود، اما هر بار گروهى از مومنين آن را دوباره بنا خواهند كرد. تا اين كه در مرتبه سوم در محل آن به جاى مسجد خانه اى ساخته خواهد شد. بدان! كه ويران كنندگان اين مسجد كافرند.
آن گاه سه سال مردم را از رفتن به حج منع مى كنند. مزارع آن ها طمعه حريق مى شود، و خداوند مردى را از سرزمين ((سفح)) بر آن ها مسلط مى كند. او غارت گرى است كه به هر شهرى كه وارد مى شود، آن را با خاك يكسان كرده و ساكنين آن را از دم تيغ مى گذراند.
بعد از يورش او، مردم سه سال گرفتار قحطى مى شوند، و سختى فراوانى را متحمل مى گردند. در اين حال او دوباره باز مى گردد و دست به ويران و غارت مى زند، از آن جا نيز به طرف بصره تاخته و تمام خانه ها را ويران نموده و ساكنين آن را به قتل مى رساند. حمله او به بصره مصادف با زمانى خواهد بود كه خرابى هاى شره را تعمير نموده و مسجد جامعى در آن بنا مى كنند.
پس از بصره به شهرى كه حجاج آن را ساخته و ((وسط)) ناميده مى شود. هجوم مى آورد، و همان بلايى را كه بر سر شهر بصره آورده بود، بر شهر واسط فرو مى ريزد.
از آن جا به طرف بغداد رفته و آن شهر را بدون مقاومت تصرف مى كند. مردم بغداد نيز به كوفه كه تنها آن موقع در آرمش بوده پناه مى برند.
آن گاه او با لشكريان خود از بغداد به طرف قبر من (نجف اشرف) روانه مى شود تا آن را نبش كند. در آن موقع به سپاه سفيانى برخورد نموده شكست خورده و كشته مى شود.
سفيانى نيز گروهى از سپاهيان خود را به كوفه مى فرستد. عده اى از اهالى كوفه از او پيروى مى نمايند، اما مردى از اهالى كوفه قيام نموده و عده اى را در قلعه اى سازماندهى مى كند. هر كه به او ملحق شود، در امان خواهد بود.
در پى اين رويداد، سفيانى خود با سپاهيانش به كوفه سرازير مى شود، و همه را به قتل مى رساند و احدى را باقى نمى گذارد. يكى از سربازان او متوجه مرواريد درشتى مى شود كه روى زمين افتاده ولى هيچ اعتنايى به آن نمى كند. وقتى بچه كوچكى را مى بيند كه روى زمين افتاده به سرعت او را از دم تيغ مى گذراند!
پس از آن، متاءسفانه وقايع و فتنه هاى بزرگى مانند پاره هاى شب تاريك واقع خواهند شد.
اى حباب! آنچه را به تو گفتم حفظ كن!
آنگاه فرمود: اى حباب! از كدام رود آب مى نوشى؟
- از دجله.
- چرا چشمه اى يا چاهى حفر نمى كنى؟
- يا اميرالمؤمنين! هرگاه چاهى حفر كرديم، آبش شور و ناگوار بود.
- با اين حال دوباره همين جا چاهى حفر كن!
(حباب امتثال امر نموده و با گروهى) چاهى حفر نمودند تا اين كه به سنگ بزرگى برخورد نمودند و نتوانستند آن را بيرون بياورند.
در اين حال، خود حضرت (عليه السلام) وارد چاه شد و آن را از جا كند، چشمه اى كه شيرين تر از شهد و لذيذتر از شير بود، از زير آن جوشيد.
حضرت (عليه السلام) فرمود: اى حباب! بعد از اين چشمه آب بنوش!
بعدها مردى به نام ((برثا)) بانى مسجد شد كه حضرت (عليه السلام) به حباب توصيه ساخت آن را نموده بود. آن ها مسجد را بنا كردند و نام را ((برثا)) نهادند.
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد:
يفرج الله بالمهدى عن الامه، يملا قلوب العباد عباده و يسعهم عدله، به يمحق الله الكذب و يذهب الزمان الكلب، و يخرج ذل الرق من اءعناقكم
((خداوند به وسيله مهدى (عليه السلام) از امت رفع گرفتارى مى كند، دلهاى بندگان را با عبادت و اطاعت پر مى سازد و عدالتش همه را فرا مى گيرد.
خداوند به وسيله او دروغ و دروغگويى را نابود مى نمايد، روح درندگى و ستيزه جويى را از بين مى برد و ذلت بردگى را گردن آنها بر مى دارد)).
غيبت شيخ طوسى ص 144.

هیچ نظری موجود نیست: