مردى از گروه انصار خانه جديدى در يكى از محلات مدينه خريد، و به آنجا منتقل شد، تازه متوجه شد كه همسايه ناهموارى نصيب وى شده.
به حضور رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد:
((در فلان محله، ميان فلان قبيله، خانه اى خريده ام و به آنجا منتقل شده ام متاسفانه نزديكترين همسايگان من شخصى است كه نه تنها وجودش براى من خير و سعادت نيست، بلكه از شرش نيز در امان نيستم، اطمينان ندارم كه موجبات زيان و آزار مرا فراهم نسازد)).
رسول اكرم چهار نفر: ((على (عليه السلام)، سلمان و ابوذر و شخص ديگرى را كه گفته اند مقداد بوده است)) مامور كرده اند، با صداى بلند در مسجد به عموم مردم از زن و مرد ابلاغ كنند كه:
((هر كس همسايگانش از آزار او در امان نباشند ايمان ندارد))
اين اعلام در سه نوبت تكرار شد، بعد رسول اكرم، با دست خود به چهار طرف اشاره كردند و فرمودند:
((از هر طرف تا چهل خانه همسايه محسوب مى شوند)).
تا توانى مردم آزارى مكن
لعنتى از بعد خود جارى مكن
ظالم و يارش به آتش مى رود
با كسى در ظلم همكارى مكن
به حضور رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد:
((در فلان محله، ميان فلان قبيله، خانه اى خريده ام و به آنجا منتقل شده ام متاسفانه نزديكترين همسايگان من شخصى است كه نه تنها وجودش براى من خير و سعادت نيست، بلكه از شرش نيز در امان نيستم، اطمينان ندارم كه موجبات زيان و آزار مرا فراهم نسازد)).
رسول اكرم چهار نفر: ((على (عليه السلام)، سلمان و ابوذر و شخص ديگرى را كه گفته اند مقداد بوده است)) مامور كرده اند، با صداى بلند در مسجد به عموم مردم از زن و مرد ابلاغ كنند كه:
((هر كس همسايگانش از آزار او در امان نباشند ايمان ندارد))
اين اعلام در سه نوبت تكرار شد، بعد رسول اكرم، با دست خود به چهار طرف اشاره كردند و فرمودند:
((از هر طرف تا چهل خانه همسايه محسوب مى شوند)).
تا توانى مردم آزارى مكن
لعنتى از بعد خود جارى مكن
ظالم و يارش به آتش مى رود
با كسى در ظلم همكارى مكن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر