ترس از ظلم

از حضرت ابى عبداللّه (ع ) نقل كرده ، وى گفت : محضر مبارك امام (ع ) عرضه داشتم : من به شهر ((ارجان )) وارد شده و در آنجا نازل شدم ولى قلب و دلم آرزوى زيارت قبر مطهّر پدر بزرگوارتان را داشت لذا از شهر به قصد زيارت آن جناب خارج شدم امّا دلم ترسان و لرزان بود و از خوف و ترس ‍ سلطان و ساعيان و عمّام وى و مرزبانان تا زمان مراجعت در وحشت و دهشت بودم .
حضرت فرمودند:
اى پسر بكير آيا دوست ندارى كه خداوند تو را از كسانى كه در راه ما ترسان و خائف مى باشند محسوب فرمايد؟
آيا مى دانى كسى كه به خاطر خوف ما خائف باشد حقتعالى او را در سايه عرش مكان دهد و هم صحبتش حضرت امام حسين (ع ) در زير عرش ‍ مى باشد و حق تعالى او را از فزع هاى روز قيامت در امان مى دارد، مردم به فزع و جزع آمده ولى او فزع نمى كند، پس اگر فزع كند فرشتگان آرامش كرده و بواسطه بشارت دادن قلبش را ساكت و ساكن مى نمايند.

زنده با عشق حسينم كه جهان زنده اوست
خادم درگه اويم كه ملك بنده اوست
 
كربلا پايگه عشق حسين بن على است
كه به پا دين حق از دولت پاينده اوست

خاتم حلقه جود است و سليمان وجود
لاله گون جامه ايثار برازنده اوست

عشقبازان حريمش همه مهپاره نور
رخ عبّاس بهين اختر تابنده اوست

ز عطش سوخت گل باغ ولايت افسوس
تا ابد نهر فرات است كه شرمنده اوست

حنجر غنچه اش را ناوك دشمن بدريد
عالمى واله و مفتون شكر خنده اوست

چون ((كميل )) است زجان شاعر درگاه حسين
شاملش در دو جهان مهر فزاينده اوست

هیچ نظری موجود نیست: