ابوذر چهارمين يا پنجمين نفر بود كه مسلمان شد او در همان روزهاى اول ظهور اسلام مسلمان شد و از سابقين در اسلام به شمار مى رود.
السابقون السابقون اولئك المقربون
هنگامى كه ابوذر اسلام آورد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مردم را به طور پنهانى به سوى اسلام دعوت مى كرد و هنوز زمينه دعوت آشكارا فراهم نشده بود، آن روز پيروان اسلام منحصر بود به خود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پنج نفرى بود كه به او ايمان آورده بودند.
ابوذر روح پرجنب و جوش و مبارزى داشت گوئى او براى اين آفريده شده بود كه همه جا بر ضد باطل علم مخالفت برافراشته و با انحراف و كجروى به مبارزه برخيزد و كدام باطلى از اين بزرگتر كه مردم در برابر يك مشت چوب و سنگ به كرنش و سجده بيفتند و آنها را به عنوان خدا بپرستيد!؟ او زمانيكه قريش در مسجد الحرام گرم گفتگو بودند وارد مى شد و با صداى بلند و رسا ندا مى داد:
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد اءن محمدا رسول الله
تا آنجا كه تاريخ اسلام نشان مى دهد اين ندا نخستين ندائى بود كه آشكارا عظمت و جبروت قريش را به مبارزه طلبيد اين ندا از حنجره مرد غريبى بر آمد كه نه حامى و پشتيبانى در مكه داشت و نه قوم و خويشى !
و سپس كفار قريش به سوى او حمله مى بردند و با بى رحمى او را زير ضربات خود قرار مى دادند و آنقدر مى زدند كه بيهوش نقش زمين مى گشت .
روزى خبر به گوش عباس عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد، عباس خود را به مسجد الحرام رسانيد و خود را روى پيكر ابوذر افكند و براى آنكه بتواند او را از چنگال مشركان نجات دهد به تدبير لطيفى متوسل شد و گفت : شما همگى بازرگان هستيد، راه تجارتى شما از طايفه غفار مى گذرد اين جوان از قبيله غفار است ، اگر او كشته شود فردا تجارت قريش به خطر مى افتد و هيچ كاروان تجارتى نمى تواند از ميان اين طايفه بگذرد!
نقشه عباس مؤ ثر واقع شد و قريشيان دست از ابوذر برداشتند، ولى ابوذر كه جوانى پر حرارت و فوق العاده ، دلير و مبارزه بود، فرداى آن روز باز وارد مسجد شد و شعار خود را تجديد كرد دو مرتبه قريشيان بر سر او ريختند و تا سر حد مرگ او را زدند و اين بار نيز عباس با همان تدبير روز قبل او را از دست آنها نجات داد.
چنانچه گفته شده اگر عباس نبود معلوم نبود ابوذر بتواند از چنگال مشركان جان سالم به در برد لكن ابوذر كسى نبود كه به اين زودى از ميدان مبارزه در راه پيروزى اسلام عقب نشينى كند، از اين رو چند روز بعد، مبارزه را از نو آغاز مى كرد.
ابوذر به دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به طايفه خود رفت و آنان را به سوى اسلام دعوت كرد، ابتدا برادر و مادر ابوذر اسلام آوردند و بعد نصف افراد قبيله اش مسلمان شدند و پس از هجرت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به شهر مدينه نصف ديگر نيز اسلام اختيار كردند.
السابقون السابقون اولئك المقربون
هنگامى كه ابوذر اسلام آورد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مردم را به طور پنهانى به سوى اسلام دعوت مى كرد و هنوز زمينه دعوت آشكارا فراهم نشده بود، آن روز پيروان اسلام منحصر بود به خود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پنج نفرى بود كه به او ايمان آورده بودند.
ابوذر روح پرجنب و جوش و مبارزى داشت گوئى او براى اين آفريده شده بود كه همه جا بر ضد باطل علم مخالفت برافراشته و با انحراف و كجروى به مبارزه برخيزد و كدام باطلى از اين بزرگتر كه مردم در برابر يك مشت چوب و سنگ به كرنش و سجده بيفتند و آنها را به عنوان خدا بپرستيد!؟ او زمانيكه قريش در مسجد الحرام گرم گفتگو بودند وارد مى شد و با صداى بلند و رسا ندا مى داد:
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد اءن محمدا رسول الله
تا آنجا كه تاريخ اسلام نشان مى دهد اين ندا نخستين ندائى بود كه آشكارا عظمت و جبروت قريش را به مبارزه طلبيد اين ندا از حنجره مرد غريبى بر آمد كه نه حامى و پشتيبانى در مكه داشت و نه قوم و خويشى !
و سپس كفار قريش به سوى او حمله مى بردند و با بى رحمى او را زير ضربات خود قرار مى دادند و آنقدر مى زدند كه بيهوش نقش زمين مى گشت .
روزى خبر به گوش عباس عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد، عباس خود را به مسجد الحرام رسانيد و خود را روى پيكر ابوذر افكند و براى آنكه بتواند او را از چنگال مشركان نجات دهد به تدبير لطيفى متوسل شد و گفت : شما همگى بازرگان هستيد، راه تجارتى شما از طايفه غفار مى گذرد اين جوان از قبيله غفار است ، اگر او كشته شود فردا تجارت قريش به خطر مى افتد و هيچ كاروان تجارتى نمى تواند از ميان اين طايفه بگذرد!
نقشه عباس مؤ ثر واقع شد و قريشيان دست از ابوذر برداشتند، ولى ابوذر كه جوانى پر حرارت و فوق العاده ، دلير و مبارزه بود، فرداى آن روز باز وارد مسجد شد و شعار خود را تجديد كرد دو مرتبه قريشيان بر سر او ريختند و تا سر حد مرگ او را زدند و اين بار نيز عباس با همان تدبير روز قبل او را از دست آنها نجات داد.
چنانچه گفته شده اگر عباس نبود معلوم نبود ابوذر بتواند از چنگال مشركان جان سالم به در برد لكن ابوذر كسى نبود كه به اين زودى از ميدان مبارزه در راه پيروزى اسلام عقب نشينى كند، از اين رو چند روز بعد، مبارزه را از نو آغاز مى كرد.
ابوذر به دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به طايفه خود رفت و آنان را به سوى اسلام دعوت كرد، ابتدا برادر و مادر ابوذر اسلام آوردند و بعد نصف افراد قبيله اش مسلمان شدند و پس از هجرت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به شهر مدينه نصف ديگر نيز اسلام اختيار كردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر