پيش گفتار

نكاتى در شناخت اجمالى حقّ و باطل :
شكر و سپاس بى منتها، خداوند متعال را كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقيم ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام هدايت نمود.
و بهترين تحيّت و درود بر پيامبر عاليقدر اسلام و اهل بيت گراميش - صلوات اللّه عليهم اجمعين - باد.
و لعن و نفرين فراوان بر دشمنان و مخالفان اهل بيت رسالت ، كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند.
سپس توجّه شما خواننده گرامى را به نكاتى چند جلب مى نمايم :
از همان دورانى كه خداوند متعال اوّلين فرد انسان يعنى حضرت آدم ، ابوالبشر عليه السلام را آفريد، تمام نيازمندى هاى درونى و برونى او را تأ مين نمود، ازهمان زمان دو نوع حجّت ظاهرى و باطنى براى هدايت و سعادت بشر مهّيا گرداند.
امّا حجّت ظاهرى يعنى انبياء و اوصياء و... عليهم السّلام به عنوان حجّت و خليفه الهى در مقابل جبهه باطل يعنى شيطان مغرور و متكبّر قرار گرفته است .
امّا حجّت باطنى يعنى عقل ، كه اين نيروى هدايت گر درون مرزى و باطنى ، انسان را در مقابل هواهاى نفسانى و شهوانى مساعدت مى نمايد.
از همان دوران ابتداء زندگى ، جنگ و گريز بين اين دو جبهه حقّ و باطل آغاز گشت و هر كدام تلاش داشته و دارد تا صاحب خود را به سمت سعادت و خوشبختى و يا شقاوت و بدبختى (در دنيا و آخرت ) سوق دهد.
و در هيچ زمانى بين اين دو گروه سازش نبوده و نخواهد بود، زيرا بين حقّ و باطل سازش و صلح معنا ندارد، مگر به جهت سياست و تقيّه كه آن هم مشروط به شرايطى مى باشد.
تشخيص حقّ و باطل بر بسيارى از افراد، مشكل و چه بسا غير ممكن مى باشد، چون هر كس در هر موقعيّتى كه باشد، با شعارهاى پوچ وظاهرى فريبنده مدّعى حقّانيّت خود خواهد بود و ديگرى را بر خلاف و باطل مى شناسد.
ولى آنچه مسلّم و مورد قبول همگان است ، اين مطلب است كه حقّ يكى ، در يك جهت و در پيروى از يك فرد معيّن ثابت و پايدار خواهد بود، بر خلاف باطل كه ممكن است به شكل هاى گوناگون و در جهت هاى مختلف پديدار گردد.
و اهل آن هر روز خود را به شكلى بيارايند و با چهره اى جديد جلوه گرى كنند.
به همين جهت ، باطل هميشه متزلزل و ناپايدار است ، امّا حقّ و حقيقت ثابت و مستحكم و پا برجا باقى خواهد ماند، هر چند تحت فشارها و مشكلات عديده اى قرار گيرد.
در بين تمامى مذاهب و اديان ، تنها آن دين و آئينى بر حقّ و سعادت بخش است كه از جانب آفريدگار و حكيم عَلَى الا طلاق باشد، چون تنها او آشنا به تمام نيازمندى ها و جريانات بشر در جهات مختلف مادّى و معنوى مى باشد، كه براى هدايت و سعادت جامعه ، نسبت به هر زمان و هر مكان ، رهبرى شايسته انتخاب و معرّفى نموده است .
و با طلوع دين مبين اسلام به رهبرى اشرف مخلوقات و افضل پيامبران ، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله ، تمام أ ديان و مذاهب ، منسوخ و باطل گرديد و تنها دين اسلام جامع ، كامل و قابل اجراء در هر عصر و زمان براى تمام جوامع بشرى قرار گرفت .
و از آنجائى كه شياطين در هر زمان به شكلى در جامعه ظاهر گشته و با ايجاد تفرقه و حزب گرائى تلاش براى مخدوش كردن چهره واقعى حقّ داشته و دارند، تا جائى كه پس از شهادت و رحلت حضرت رسول ، امّت اسلامى را به چندين گروه متفرّق ساختند كه به طور مسلّم تمامى آن ها بر حقّ و واقعيّت نيستند، بلكه در اين ميان تنها يك فرقه بر حقّ و مابقى ، همه باطل خواهند بود.
همان طورى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز در يك پيشگوئى مهمّ فرمود:
((سَتَفْتَرِقُ اُمَّتى عَلى ثَلاثَة وَ سَبْعينَ فِرْقَة ، فِرْقَةٌ ناجِيَةٌ وَ الْباقى هالِكُونَ)).. 
يعنى به همين زودى امّت من به هفتاد و سه گروه ، متفرّق و پراكنده مى شوند كه تنها يك گروه از ايشان بر حقّ و اهل نجات خواهند بود و ما بقى همه باطل و اهل هلاكت و عذاب مى باشند.
و نيز در حديثى ديگر فرمود:
((عَلىُّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلي ، يَدُورُ مَعَهُ حَيْثَ مادارَ)).
يعنى : امام علىّ عليه السلام در همه حالات همراه حقّ مى باشد و نيز حقّ و حقّانيّت در همه امور و حركات با آن حضرت خواهد بود و حضرت ملاك و محور و مدار حقّ وحقيقت است .
و در جائى ديگر چنين فرمود:
((عَلىُّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَ عَلي لَنْ يَفْتَرِقا...)). 
يعنى امام علىّ عليه السلام هميشه همراه قرآن مى باشد و قرآن نيز در همه احوال با آن حضرت و مؤ يّد وى است و اين دو از يكديگر جدائى ناپذيرند.
و امام باقر عليه السلام ضمن يك حديث قدسى طولانى فرمود:
((... وَ عِزَّتى وَ جَلالى وَ عُلُوّ شَأ نى ، لَوْلاكَ وَ لَوْ لا عَلىُّ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهادُونَ الْمَهْديُّونَ الرّاشِدُونَ، ما خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النّارَ وَ لاَ الْمَكانَ وَ لاَ الاْ رْضَ وَ لاَ السَّماءَ وَ لاَ الْمَلائِكَةَ...)). 
كه خداوند، به عزّت و جلال خود قسم ياد نمود: كه اى محمّد! چنانچه تو و علىّ بن أ بى طالب و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه همگى هدايت گر و هدايت يافته هستيد نمى بوديد، هرگز بهشت و دوزخ و ديگر موجودات را به عرصه وجود در نمى آوردم .
و در راستاى تبعيّت از فرامين الهى اين ستارگان فروزان ، حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
((إ نّى مُخَلِّفٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ: كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى أ هْلَ بَيْتى فَإ نَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ)). 
يعنى همانا من دو چيز مهمّ و ارزشمند، يكى كتاب خدا قرآن و ديگرى عترت و اهل بيت خود را در ميان شما به عنوان امانت مى گذارم و آن دو از يكديگر جدائى ناپذيرند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
و در رابطه با اين حديث شريف ، امام جعفر صادق از پدران بزرگوارش عليهم السلام نقل مى فرمايد كه از اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام پيرامون فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله : ((إ نّى مُخَلِّفٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ...)) سؤ ال شد؟
در پاسخ فرمود: مقصود، من و حسن و حسين و 9 پيشوا و راهنماى ديگر كه همگى از نسل حسين مى باشند هستيم و دوازدهمين آن ها مهدى موعود عليه السلام خواهد بود.
و در پايان افزود: ما اهل بيت در همه حالات همراه قرآن و نيز قرآن همراه با ما خواهد بود و هرگز از يكديگر جدائى ناپذيريم ، تا در روز قيامت بر لب حوض كوثر نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضور يابيم .
و نيز امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: همانا ما اهل بيت رسالت ، يكى از آن دو امانت پيامبر خدا هستيم ، پيروى از ما همان تبعيّت و پيروى از فرامين قرآن و دستورات الهى خواهد بود.
و در اين زمينه احاديث شريفه قدسيّه و روايات معتبره بسيارى از طريق شيعه و سنّى وارد شده است ، كه همگى دلالت دارند بر اين كه حقّ و حقيقت در همه جريانات و حالات ، تنها با امير المؤ منين امام علىّ و يازده فرزند گراميش عليهم السلام مى باشد و ايشان اوصياء و جانشينان بلافصل نبوّت خواهند بود ونيز مدار و ملاك تشخيص حقّ از باطل قرار گرفته اند.
در نهايت ، به اين نتيجه مى رسيم كه تنها پيروان و شيعيان مخلص اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام هستند كه اهل سعادت و نجات در دنيا و آخرت خواهند بود ،البتّه به شرط آن كه در جميع مسائل و امور مختلف ، در حدّ توان ، تابع قولى و عملى ايشان باشند، ان شاء اللّه .
به اميد آن كه خداوند متعال ، ما را از پيروان راستين آن بزرگواران محسوب نمايد و توفيق انجام وظيفه و بهره گيرى لازم از چشمه هاى زلال معرفت و انواع جواهرات گرانمايه از اين درياى فيّاض را به ما عطا گرداند.
با توجّه به علاقه افراد جامعه اسلامى خصوصاً قشر جوان به فرهنگ و آئين مبين اسلام و نياز همگان به بهره گيرى از درياى بى كران معارف و علوم حيات بخش اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، تصميم گرفتم تا مجموعه اى به عنوان ويژگى هاى شخصى وخانوداگى و حالات گوناگون هر يك از اختران تابناك و فروزندگان آسمان نبوّت و ولايت در غالب چهل داستان و حكايت برگزيده به همراه پنج درس ارزنده به ضميمه چهل گوهر و حديث گرانبهاى منتخب اعتقادى ، تربيتى ، اخلاقى ، اقتصادى ، سياسى و... .
از منابع متعدّد گلچين و تاءليف نموده تا در اختيار مشتاقان هدايت و تشنه گان چشمه زلال سعادت قرار گيرد.
ضمناً از هر گونه تحليل و توضيح خوددارى شده و هر گونه برداشت و استفاده علمى و عملى به عهده خواننده محترم واگذار مى گردد.
به اميد آن كه انشاء اللّه مورد استفاده و افاده عموم خانواده ها وافراد جامعه قرار گيرد. ((جعله اللّه ذخراً لى ، ولوالديّ، و لمن له عليّ حقّ، ليوم لا ينفع مال و لا بنون ))
در خاتمه از درگاه احدّيت توفيق براى درك و فهم مضامين كلامش و كلام اهل بيت رسالت عليهم السلام را - با دورى جستن از تمايلات و هواهاى نفسانى و شياطين إ نسى و جنّى - آرزومندم ، تا به توان با الگو قرار دادن زندگى و سخنان پيشوايان راستين بشريّت - كه خلقت جهان هستى به واسطه آن هاست - دنيا و آخرت خود را در همه جوانب بيمه گردانيم .
با تشكّر عبداللّه صالحى

هیچ نظری موجود نیست: