پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در سال چهاردهم بعثت در سن 54 سالگى از مكه به مدينه هجرت كرد در مسير راه به چادرى از چادر نشينان كه مربوط به ((ام معبد خزاعى )) بود رسيد، خواست از او گوشت و يا شير خريدارى كند ولى بر اثر خشك سالى نه گوشتى بود و نه شيرى ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به گوسفندى نگاه كرد و از ام معبد اجازه خواست كه از شير آن بهره مند شود.
ام معبد در جواب گفت : اگر آن گوسفند شيرى داشت ما از آن استفاده مى كرديم و به تو هم مى داديم .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: به پستان آن گوسفند دست كشيدم و دعا كردم كه خداوند آن را پر از شير كند، ناگهان شير از پستان آن گوسفند جارى شد! به طورى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و همه افراد خانواده او از آن خوردند و سير شدند و سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آن شير دوشيد و همه ظرفها را پر كرد، و به اين ترتيب از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك معجزه آشكار در آنجا سرزد؛ سپس آن حضرت از آنجا رفت .
ابو معبد ((شوهر ام معبد)) از بيابان آمد شير فراوان در ظرفها ديد بسيار تعجب كرد پرسيد اين شيرها از كجاست ؟
با توجه به اينكه قبلا يك قطره شير براى پسرانش وجود نداشت .
ام معبد گفت : مردى شريف و مبارك و چنين و چنان از اينجا عبور كرد و اين بركات از اوست .
ابو معبد گفت : اين مرد بزرگ قريش است و سوگند ياد كرد كه اگر به او برسد ايمان آورد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مسير خود را ادامه داد تا روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول به مدينه رسيد و سراسر مدينه با قدوم مبارك آن بزرگوار روشن شد و انصار از او استقبال كردند، آن حضرت وارد سرزمين قباء ((نزديك مدينه )) گرديد و مسجدى در آنجا تاءسيس نمود.
ام معبد در جواب گفت : اگر آن گوسفند شيرى داشت ما از آن استفاده مى كرديم و به تو هم مى داديم .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: به پستان آن گوسفند دست كشيدم و دعا كردم كه خداوند آن را پر از شير كند، ناگهان شير از پستان آن گوسفند جارى شد! به طورى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و همه افراد خانواده او از آن خوردند و سير شدند و سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آن شير دوشيد و همه ظرفها را پر كرد، و به اين ترتيب از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك معجزه آشكار در آنجا سرزد؛ سپس آن حضرت از آنجا رفت .
ابو معبد ((شوهر ام معبد)) از بيابان آمد شير فراوان در ظرفها ديد بسيار تعجب كرد پرسيد اين شيرها از كجاست ؟
با توجه به اينكه قبلا يك قطره شير براى پسرانش وجود نداشت .
ام معبد گفت : مردى شريف و مبارك و چنين و چنان از اينجا عبور كرد و اين بركات از اوست .
ابو معبد گفت : اين مرد بزرگ قريش است و سوگند ياد كرد كه اگر به او برسد ايمان آورد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مسير خود را ادامه داد تا روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول به مدينه رسيد و سراسر مدينه با قدوم مبارك آن بزرگوار روشن شد و انصار از او استقبال كردند، آن حضرت وارد سرزمين قباء ((نزديك مدينه )) گرديد و مسجدى در آنجا تاءسيس نمود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر