اذان بلال و شيون مردم

بلال هبشى اولين اذان گوى اسلام، پس از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ((بخاطر جريانات سياسى و حفظ دين خود)) به شام رفت و در آنجا سكونت نمود.
در روايات آمده: او در شام شبى در خواب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را ديد كه به او فرمود:
((اى بلال اين بى مهرى چيست؟ كه از تو مى بينم كه ما را زيارت نمى كنى؟!))
وقتى بلال، از خواب بيدار شد، بسيار غمگين گرديد، هماندم تصميم گرفت و به مدينه براى زيارت قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) برود، به سوى مدينه رهسپار شد و كنار قبر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و گريه جانكاه كرد، و اشك بسيار ريخت، امام حسن و امام حسين (عليه السلام) نزد او آمدند تا آنها را ديد، آنها را بوسيد و در آغوش گرفت.
امام حسن و امام حسين (عليه السلام) از او خواستند: در سحر( اول وقت نماز صبح، مثل زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اذان بگويد، او پذيرفت، وقتى كه سحر شد، پشت بام رفت، همين كه صدا را بلند كرد و گفت: الله اكبر الله اكبر، مردم مدينه ((بياد زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)))صدا به گريه و ضجه بلند كردند، همين كه گفت: اشهد ان لا اله الا الله، شيون و ناله مردم، زيادتر شد، وقتى كه بلال گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، زنها از خانه ها بيرون آمدند با سوز و گداز عجيبى گريه مى كردند و مدينه در تاريخ خود چنين روزى را كه مردم آنقدر گريه و ضجه كنند بياد ندارد.

اى مدينه خانه ات ويران شدن زود است زود
اهل خانه بى سر و سامان شدن زود است زود
آنكه مهمان كرد عالم را به خوان و رحتمش
در دل خاك سيه مهمان شدن زود است زود
اى مدينه ظلمت ترديد دنيا را گرفت
آفتاب وحى را پنهان شدن زود است زود
اى مدينه صوت قرآنش هنوز آيد به گوش
روزگار غربت قرآن شدن زود است زود

هیچ نظری موجود نیست: