مسرور طباخ مى گويد:
با تنگدستى عجيبى رو به رو شدم به همين جهت، نامه اى به حسن بن راشد نوشتم و جريان حال خود را بازگو نمودم، آنگاه به خانه او رفتم، تا نامه را به او برسانم، ولى وى در خانه نبود. نا اميد بازگشتم و به طرف شهر براى ملاقات با ابى جعفر، عثمان بن سعيد - اولين نايب خاص امام زمان (عليه السلام) - رفتم.
وقتى به دروازه شهر رسيدم، مردى در كنار من قرار گرفت به گونه اى كه چهره او را نمى ديدم. دست مرا گرفت و كيسه سفيدى را با احتياط به من داد.
وقتى به كيسه نگاه كردم ديدم روى آن نوشته: دوازده دينار مسرور طباخ!
با تنگدستى عجيبى رو به رو شدم به همين جهت، نامه اى به حسن بن راشد نوشتم و جريان حال خود را بازگو نمودم، آنگاه به خانه او رفتم، تا نامه را به او برسانم، ولى وى در خانه نبود. نا اميد بازگشتم و به طرف شهر براى ملاقات با ابى جعفر، عثمان بن سعيد - اولين نايب خاص امام زمان (عليه السلام) - رفتم.
وقتى به دروازه شهر رسيدم، مردى در كنار من قرار گرفت به گونه اى كه چهره او را نمى ديدم. دست مرا گرفت و كيسه سفيدى را با احتياط به من داد.
وقتى به كيسه نگاه كردم ديدم روى آن نوشته: دوازده دينار مسرور طباخ!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر