ابوالحسن على بن احمد دلال قمى مى گويد:
روزى به خدمت ابوجعفر محمد بن عثمان، نائب دوم امام زمان (عليه السلام) رفتم. ديدم لوحى را در مقابل خود نهاده و در آن نقاشى مى كند، در اطراف نقاشى آيه اى از قرآن و نامهاى ائمه (عليهم السلام) را مى نگارد.
عرض كردم: آقا جان! اين لوح چيست؟
فرمود: آن را براى قبر خود آماده كرده ام كه به آن تكيه دهم. هر گاه آن را مى بينم به ترنم مى آيم و هر روز وارد قبر خود مى شوم و يك جزء قرآن در آن مى خوانم و بيرون مى آيم.
من نسبت به سخنان او شك كردم. وقتى آثار ترديد را در چهره من ديد، دست مرا گرفت تا قبر خود را به من نشان دهد.آنگاه گفت: فلان روز از فلان ماه و فلان سال به لقاى حق خواهيم پيوست، و در اين قبر دفن خواهم شد، و اين لوح با من خواهد بود.
وقتى از ايشان جدا شدم، تاريخ مذكور را يادداشت كردم و منظر روز موعود بودم تا اين كه بيمار شد و در همان روز و همان ماه و همان سال فوت كرد، و در همان جا دفن شد!
روزى به خدمت ابوجعفر محمد بن عثمان، نائب دوم امام زمان (عليه السلام) رفتم. ديدم لوحى را در مقابل خود نهاده و در آن نقاشى مى كند، در اطراف نقاشى آيه اى از قرآن و نامهاى ائمه (عليهم السلام) را مى نگارد.
عرض كردم: آقا جان! اين لوح چيست؟
فرمود: آن را براى قبر خود آماده كرده ام كه به آن تكيه دهم. هر گاه آن را مى بينم به ترنم مى آيم و هر روز وارد قبر خود مى شوم و يك جزء قرآن در آن مى خوانم و بيرون مى آيم.
من نسبت به سخنان او شك كردم. وقتى آثار ترديد را در چهره من ديد، دست مرا گرفت تا قبر خود را به من نشان دهد.آنگاه گفت: فلان روز از فلان ماه و فلان سال به لقاى حق خواهيم پيوست، و در اين قبر دفن خواهم شد، و اين لوح با من خواهد بود.
وقتى از ايشان جدا شدم، تاريخ مذكور را يادداشت كردم و منظر روز موعود بودم تا اين كه بيمار شد و در همان روز و همان ماه و همان سال فوت كرد، و در همان جا دفن شد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر