خبر غيبى از ترك زيارت عاشورا

در ماه صفر سال 1409 ه‍ به شهر شيراز رفتم و در خانه حاج مسيح ... اقامت گزيدم ، او مرا مطلع كرد كه : در طى سى سال من هميشه زيارت عاشورا را مى خوانم و دخترى متأ هل در شهر دزفول دارم برايم نوشته كه منزلى در شيراز براى او بخرم ، ولى موفق به اين كار نشدم ، بسيار متأ ثر و غمگين شدم ؛ زيرا نتوانستم خواسته اش را بر آورده كنم .
در روز تولد امام على بن موسى الرضا عليه السلام در يكى از منازلى كه درآن مراسم دعا و توسل بر پا بود بسيار گريستم و حاجت خود را عرضه داشتم .
پس از چند روز، خواهرم نزد ما آمد و به من گفت : مردى را ديدم زمين هايى را تقسيم مى كند، و به قيمت مناسب مى فروشد، من نيز براى شما قطعه زمينى را خريدم .
مشغول ساختن آن شدم ، و خواندن زيارت عاشورا را فراموش نمودم .
در يكى از روزها، صبح زود، دخترم تلفنى با من تماس گرفت و گفت : خواندن زيارت عاشورا را ترك كردى ؟ گفتم : چطور؟
گفت : در عالم خواب امام و سرور آزادگان عليه السلام را در صحن و يا در حرم ديدم ، در شكوه و عظمتى وصف ناشدنى داشت و اطرافش اشخاص بسيارى با جاه و جلال بودند، پرسيدم : اينان كيستند؟
گفتند: اينان دوستدار پيشواى سرور آزادگان عليه السلام هستند، به دنبال شما در ميان آنها جستجو كردم ولى شما را نيافتم گفتم : پدرم علاقه شديدى به امام حسين عليه السلام دارد و دايم زيارت عاشورا را مى خواند چرا او را در بين شماها نمى بينم ؟ گفتند: از چند روز قبل ارتباطش با ما قطع شده ، ولى دوباره ارتباطش با ما برقرار مى شود.

هیچ نظری موجود نیست: