مقام علمى

همه مؤلفان در اديان شيعه و سنى سبب ملقب شدن آن حضرت را به «باقر»دانش فراوان او دانسته‏اند، و غالبا اين نامگذارى را از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم مى‏دانند كه جابر بن عبد الله انصارى از آن حضرت نقل كرده است.ابن قتيبه(ج 1، ص 212)به مناسبت نقل ديدار زيد بن على بن حسين با هشام بن عبد الملك و اعتراض او به هشام به سبب تعبير توهين آميز وى نسبت به امام باقر عليه‏السلام، از زيد نقل مى‏كند كه لقب باقر را پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم بر محمد بن على نهاد.سپس زيد از جابر بن عبد الله نقل كرده كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم از عمر طولانى جابر تا نايل شدن به ديدار فرزندشان«باقر»خبر داده و از او خواسته بود كه چون آن فرزند را ديد سلام پيامبر را به او برساند.در اين روايت از زبان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم وجه اين نامگذارى نقل شده است: يبقر العلم بقرا(علم را به كمال و تمام مى‏شكافد).ابن بابويه(ج 1، ص 233)نيز همين روايت جابر را با اندكى تفاوت با سند از جابر بن يزيد جعفى آورده كه جابر بن يزيد اين توضيح را افزوده بوده است: لأنه بقر العلم، أى شقه شقا(زيرا او علم را شكافت).شيخ مفيد نيز اين روايت را آورده است.

ابن عماد(ج 1، ص 149)آن حضرت را از فقهاى مدينه برشمرده كه به سبب دانش فراوان و شناختن ريشه و درون آن، او را باقر خوانده‏اند.ابن خلكان(ج 3، ص 314)، صفدى(ج 4، ص 102)و ذهبى(1409-1402، ج 4، ص 402)نيز همين توضيح را آورده‏اند.ابن منظور نيز ذيل ماده«بقر»گفته است كه به محمد بن على بن حسين، رضوان الله عليهم، از آنرو باقر گفته مى‏شد كه علم را مى‏شكافت و ريشه آن را شناخته بود و فروع آن را استنباط مى‏كرد و در دانش«تبقر»مى‏نمود.سپس مى‏گويد: «تبقر»به معناى توسعه در دانش و مال آمده است.مرتضى زبيدى نيز ذيل ماده«بقر»روايت جابر را از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم درباره آن حضرت نقل كرده است.

زمان امام باقر عليه‏السلام، يعنى دهه‏هاى آخر قرن اول و دهه‏هاى اول و دوم قرن دوم هجرى، زمان ظهور فقهاى بزرگ مخصوصا در مدينه بود.در اين دوران، مسلمانان كه از فتوحات خارجى و جنگهاى داخلى تا حدودى فراغت يافته بودند(و فقط خوارج و برخى شورشيان، خراسان و مناطقى ديگر را در ناآرامى نگاه داشته بودند-خوارج )از اطراف و اكناف سرزمينهاى اسلامى براى فرا گرفتن احكام الهى و فقه اسلامى به مدينه، كه شهر حضرت رسول صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم و اصحاب و تابعان ايشان بود، روى مى‏نهادند.فقها و محدثان بزرگى از جمله سعيد بن مسيب(متوفى 94)، عروة بن زبير(متوفى 94)، خارجة بن زيد بن ثابت(متوفى 99)، ربيعة الرأى(متوفى 136)، سفيان بن عيينه و محمد بن شهاب زهرى(متوفى 124)در اين شهر جمع بودند.بخصوص كه منع كتابت حديث در زمان عمر بن عبد العزيز لغو شده بود(عسكرى، ج 2، ص 44).

در اين دوران شكوفايى فقه و حديث بود كه دانش و معرفت امام باقر عليه‏السلام و نيز فرزند او امام صادق عليه‏السلام، بر همگان آشكار شد و اصول و مبانى كلام و فقه و ساير معارف دينى شيعه، كه اين دو امام بيش از همه مبين آن بودند، تدوين و توسط راويان و شاگردان ايشان به عالم پراكنده شد.بسيارى از مجتهدان و مؤسسان مذاهب فقهى ديگر از اين دو امام فيض برده‏اند و به همين جهت، رايج شدن لقب«باقر»براى امام پنجم، كه لقبى كاملا علمى است، بسيار پر معنى است.نسايى از محدثان بزرگ اهل سنت آن حضرت را از«فقهاى بزرگ تابعين»در مدينه شمرده است(ذهبى، ج 4، 1409-1402، ص 403)و به گفته او، همه حافظان حديث در استناد و احتجاج به قول آن حضرت اتفاق دارند.ذهبى(همان، ج 4، ص 402)او را جامع مقام علم و عمل و بزرگى و شايسته مقام خلافت دانسته است.شيخ مفيد(ج 2، ص 157)درباره جايگاه علمى آن حضرت مى‏نويسد كه بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤساى فقهاى مسلمانان از آن حضرت در مسايل دينى روايت كرده‏اند.به نوشته او، امام اخبار پيشينيان و پيامبران را روايت مى‏كرد.مردم از او در باب مغازى و سيرت و سنت رسول صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم حديث مى‏آموختند و در مناسك حج، كه از پيامبر نقل مى‏كرد، بر او اعتماد داشتند و از ايشان تفسير قرآن بر مى‏نوشتند.از عبد الله بن عطاء مكى نقل شده است كه دانشمندان را در هيچ مجلسى كوچكتر از آن نديده‏ام كه در محضر ابو جعفر ديده‏ام، حكم بن عتيبه(از فقهاى بزرگ كوفه، متوفى 115-ذهبى، 1409-1402، ج 5، ص 213-208)را در پيشگاه او به سان شاگردى نزد استاد ديدم(ابو نعيم، ج 3، ص 186، ابن عساكر، ص 142، مفيد، ج 2، ص 106).سبط ابن جوزى(ص 302)اين مطلب را به عطا نسبت داده كه ظاهرا!630 خطا در نقل يا در كتابت است.سيد محسن امين(ج 1، ص 651)نيز اين اختلاف را يادآورى كرده است.

ابو نعيم، ذهبى و ابن شهر آشوب شمارى از محدثان و فقها را به عنوان راويان امام باقر عليه‏السلام نام برده‏اند، كه از آن جمله‏اند: اوزاعى (متوفى 151)، أعمش (متوفى 144)، ابن جريج(متوفى حدود 150)، عطاء بن ابى رباح(متوفى 114 يا 115)، حجاج بن أرطاة، ربيعة الرأى، عمرو بن دينار(متوفى 126)، محمد بن شهاب زهرى ، جابر بن عبد الله انصارى(متوفى 78)، ابو اسحاق سبيعى (متوفى 127)، عبد الرحمن بن كيسان الاعرج، ابو بكر ليث بن سليم كوفى(متوفى 138 يا 143)و ابو حنيفه نعمان بن ثابت(متوفى 150).بنابر اين، عبارت ابن سعد(ج 5، ص 238)كه ضمن اذعان به مقام علمى امام باقر عليه‏السلام(و كان ثقة كثير العلم)، گفته است: راويان آن حضرت كسانى نيستند كه مقبوليت داشته باشند(ليس يروى عنه من يحتج به)، قابل تأمل و شگفت انگيز است.

در كتابهاى رجالى شيعه نامهاى راويان امام باقر عليه‏السلام ثبت شده و از جمله شيخ طوسى(1380، ص 142-102)آنها را بر اساس حروف تهجى ذكر كرده كه بالغ بر 466 تن مى‏شود.البته با تتبع در اسانيد روايات، ممكن است بر شمارى بيش از اين دست يافت، همچنانكه احتمال دارد برخى از اين نامها به اصحاب امام جواد عليه‏السلام برمى‏گردد.برخى از راويان آن حضرت، مانند جابر بن يزيد جعفى، عبد الله بن عطاء مكى و ابان بن تغلب از نظر محدثان اهل سنت نيز محترم بوده‏اند.در اين ميان، ياران و پروردگان خاص مكتب امام باقر عليه‏السلام كه ناشر و مبين آراء و اقوال آن حضرت بوده‏اند، جايگاه ويژه‏اى دارند.از معروفترين آنان علاوه بر جابر بن يزيد و ابان بن تغلب، مى‏توان از كسانى چون ابو حمزه ثمالى، حمران بن اعين، محمد بن مسلم ثقفى، زرارة بن اعين، معروف بن خربوذ، بريد العجلى، ابو بصير اسدى و فضيل بن يسار نيز نام برد.به ابو حمزة ثمالى كتابهايى در حديث و تفسير نسبت داده شده و گروهى از بزرگان اهل سنت از او اخذ حديث كرده‏اند.جابر بن يزيد كه به گفته خود فقط 70000 حديث از امام باقر عليه‏السلام فرا گرفته بود(مجلسى، 1403، ج 46، ص 340)از آن حضرت غالبا با عنوان«وصى الاوصياء و وارث علم الانبياء»ياد مى‏كرد(اربلى، ج 2، ص 337، به نقل از مفيد).همچنين از محمد بن مسلم روايت شده كه از امام باقر عليه‏السلام درباره 30000 مطلب سؤال كردم(كشى، ص 163 و 167، مجلسى، 1403، ج 46، ص 328).در ميان عالمان شيعه شش نفر اخير از داناترين دست پروردگان امام باقر عليه‏السلام و فرزندش، حضرت صادق عليه‏السلام شناخته شده‏اند و زراره برترين آنهاست(كشى، ص 238).از آنها و دوازده تن ديگر اصطلاحا به عنوان اصحاب اجماع ياد مى‏شود.

مطالب منقول از امام باقر عليه‏السلام در صحاح و سنن اهل سنت اندك است(ذهبى، 1409-1402، ج 4، ص 402)، مثلا بخارى فقط سه حديث در باب غسل را از آن حضرت نقل كرده كه از جابر بن عبد الله روايت كرده بوده‏اند(بخارى، ج 1، ص 68 و 69).اما در متون حديثى و فقهى شيعه، اعم از اماميه و اسماعيليه(مثلا دعائم الاسلام قاضى نعمان).بالاترين رقم حديث به اين امام و فرزندش اختصاص دارد.علت اصلى كم بودن احاديث امام باقر عليه‏السلام، و به طور كلى امامان شيعه در كتابهاى اهل سنت، چند چيز است.از جمله بيشتر راويان اين احاديث، شيعيان، و به تعبير اهل سنت رافضيان، بوده‏اند، و حال آنكه به نقل روايت از قول رافضه، اعتراض و آن را منع كرده‏اند(ابن حجر عسقلانى، ج 1، ص 12-10).ديگر اينكه امام باقر عليه‏السلام بسيارى از مطالب دينى و احكام فقهى را بى‏آنكه به صورت حديث به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم نسبت دهد، بيان مى‏كرده است، و اين از نظر شيعيان كاملا پذيرفته است.زيرا امام باقر عليه‏السلام را امام معصوم و جانشين پيامبر مى‏دانند كه دانش او به واسطه پدرانش به پيامبر مى‏رسيده است.حتى بنابر يك روايت(مفيد، ج 2، ص 167، مجلسى، 1403، ج 46، ص 288)آن حضرت گفته است كه من همه آنچه را كه مى‏گويم به واسطه پدرانم از حضرت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم روايت مى‏كنم كه ايشان آن را از فرشته وحى و او آن را از خدا دريافت كرده است.اما نويسندگان كتب حديث اهل سنت فقط منقولات از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم صحابه را نقل مى‏كرده‏اند و بالتبع منقولاتشان از امامان شيعه بسيار اندك بوده است.

گفتنى است كه تعداد زيادى روايت نيز از امام باقر عليه‏السلام نقل شده كه ايشان به واسطه پدرانش از پيامبر نقل كرده است.روايات منقول از امام باقر عليه‏السلام در كتب اهل سنت غالبا از اين دست است.مثلا احمد بن حنبل در، قسمت راجع به على بن ابيطالب(ج 1، ص 160-75)، هفت حديث نقل كرده كه امام پنج تاى آنها را از پدران خود و دو تا را از محمد بن حنفيه روايت مى‏كند(ج 1، ص 80-77، 90، 101 و 103).همچنين حاكم نيشابورى از ايشان ده حديث نقل كرده كه هفت مورد آن را به واسطه پدران خود روايت كرده است(ج 2، ص 22، 428، 588، ج 3، ص 144، 163، 173، 516، 568، ج 4، ص 22، 345).البته در برخى از كتابهاى اهل سنت نام كسانى چون ابن عباس، ابو سعيد خدرى، سعيد بن مسيب و جابر بن عبد الله انصارى(از جمله-ابو نعيم، ج 3، ص 188)به عنوان مشايخ حديثى امام باقر عليه‏السلام ذكر شده و نشان مى‏دهد كه امام از آنها نقل حديث كرده است، اما محققان اماميه بر اساس اين اعتقاد كه امامان شيعه علوم خود را فقط از طريق منابع وحيانى كسب مى‏كرده‏اند، توضيح داده‏اند كه نقل امام از اين افراد، بر فرض صحت، بنابر مصالحى بوده است(امين، ج 1، ص 656). بنابر بررسى ذهبى(1392، ج 3، ص 80-79)در صحاح سته، امام باقر عليه‏السلام بجز پدرش امام سجاد عليه‏السلام فقط از عبد الله بن عمر و جابر انصارى روايت كرده است. با اينهمه به كم نقل شدن احاديث روايت شده از امام باقر عليه‏السلام و ديگر امامان اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم در كتب صحاح و سنن اهل سنت، انتقاد شده است.

آنچه از امام باقر عليه‏السلام روايت شده در همه زمينه‏هاى علوم اسلامى است، اعم از تفسير و علوم قرآنى، فقه، كلام، اخلاق، تاريخ، سيره و مسائل نظام آفرينش كه گاهى برخى از شاگردان آن حضرت آنها را به صورت كتاب مستقلى تدوين كرده‏اند.

ابن نديم(ص 36)كتابى را در تفسير به امام باقر عليه‏السلام نسبت مى‏دهد كه ابو الجارود از او و ابو بصير اسدى از ابو الجارود روايت كرده است. اين تفسير در كتب رجال و حديث بيشتر به تفسير ابو الجارود مشهور است، ولى چنانكه نجاشى(ص 170)نيز تصريح كرده، از امام باقر عليه‏السلام روايت شده است. آقا بزرگ تهرانى(ج 4، ص 251، 303)احتمال داده كه اين تفسير، املاء امام بر ابو الجارود بوده است. اعتماد بزرگانى از محدثان و دانشمندان نيز شاهدى بر صحت منقولات آن است. يكى از شاگردان على بن ابراهيم قمى روايات اين تفسير را در تفسير على بن ابراهيم درج كرده و البته، به استنباط آقا بزرگ تهرانى(ج 4، ص 306-303)اين شخص، كه انگيزه اصلى او افزودن منقولات از امام باقر عليه‏السلام به تفسير على بن ابراهيم بوده است، به گونه‏اى عمل مى‏كرده كه بين روايات دو تفسير تفكيك شود و خوانندگان به خطا نيفتند.

هیچ نظری موجود نیست: