شهادت

دختر پيغمبر چند روز را در بستر بيمارى بسر برده؟درست نمى‏دانيم، چند ماه پس از رحلت پدر زندگانى را بدرود گفته؟، روشن نيست.كمترين مدت را چهل شب و بيشترين مدت را هشت ماه نوشته‏اند و ميان اين دو مدت روايت‏هاى مختلف از دو ماه تا هفتاد و پنج روز، سه ماه، و شش ماه است.

چون فاطمه(ع)درگذشت.امير المؤمنين او را پنهان به خاك سپرد و آثار قبر او را از ميان برد.سپس رو به مزار پيغمبر كرد و گفت:

-اى پيغمبر خدا از من و از دخترت كه به ديدن تو آمده و در كنار تو زير خاك خفته است، بر تو درود باد!

خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران به تو بپيوندد.پس از او شكيبايى من به پايان رسيده و خويشتن‏دارى من از دست رفته.اما آنچنان كه در جدايى تو صبر را پيشه كردم، در مرگ دخترت نيز جز صبر چاره ندارم كه شكيبايى بر مصيبت سنت است.اى پيغمبر خدا!تو بر روى سينه من جان دادى!ترا به دست خود در دل خاك سپردم!قرآن خبر داده است كه پايان زندگى همه بازگشت به سوى خداست.

اكنون امانت به صاحبش رسيد، زهرا از دست من رفت و نزد تو آرميد.

اى پيغمبر خدا پس از او آسمان و زمين زشت مى‏نمايد، و هيچگاه اندوه دلم نمى‏گشايد.

چشمانم بى‏خواب، و دل از سوز غم كباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند.

مرگ زهرا ضربتى بود كه دل را خسته و غصه‏ام را پيوسته گردانيد.و چه زود جمع ما را به پريشانى كشانيد.شكايت خود را به خدا مى‏برم و دخترت را به تو مى‏سپارم!خواهد گفت كه امتت پس از تو با وى چه ستمها كردند.آنچه خواهى از او بجو و هر چه خواهى بدو بگو!تا سر دل بر تو گشايد، و خونى كه خورده است بيرون آيد و خدا كه بهترين داور است ميان او و ستمكاران داورى نمايد.

سلامى كه بتو مى‏دهم بدرود است نه از ملامت، و از روى شوق است، نه كسالت.اگر مى‏روم نه ملول و خسته‏جانم و اگر مى‏مانم نه به وعده خدا بدگمانم.و چون شكيبايان را وعده داده است در انتظار پاداش او مى‏مانم كه هر چه هست از اوست و شكيبايى نيكوست.

اگر بيم چيرگى ستمكاران نبود براى هميشه در كنار قبرت مى‏ماندم و در اين مصيبت بزرگ، چون فرزندمرده جوى اشك از ديدگانم مى‏راندم.

خدا گواه است كه دخترت پنهانى به خاك مى‏رود.هنوز روزى چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او را بردند و ميراث او را خوردند.درد دل را با تو در ميان مى‏گذارم و دل را به ياد تو خوش مى‏دارم كه درود خدا بر تو باد و رضوان خدا بر فاطمه.

متأسفانه جاى مزار دختر پيغمبر نيز مانند تاريخ وفاتش روشن نيست.از آنچه درباره مرگ او نوشته شد، و كوششى كه در پنهان داشتن اين خبر به كار برده‏اند، معلوم است كه خانواده پيغمبر در اين باره خالى از نگرانى نبوده‏اند.اين نگرانى براى چه بوده است؟درست نمى‏دانيم.يك قسمت آن ممكن است به خاطر اجراى وصيت زهرا(ع)باشد كه نخواسته است كسانى كه او از آنان ناخشنود بود، در تشييع جنازه، نماز و مراسم دفن او حاضر شوند.اما آثار قبر را چرا از ميان برده‏اند؟و يا چرا پس از به خاك سپردن او صورت هفت قبر، يا چهل قبر در گورستان بقيع و يا در خانه او ساخته‏اند؟

مجلسى از دلائل الامامه و او به اسناد خود روايتى از امام صادق آورده است كه بامداد آن روز مى‏خواسته‏اند جنازه دختر پيغمبر را از قبر بيرون آورند و بر آن نماز بخوانند و چون با مخالفت و تهديد سخت على(ع) روبرو شده‏اند از اين كار چشم پوشيده‏اند.

به هر حال پنهان داشتن قبر دختر پيغمبر ناخشنود بودن او را از كسانى چند نشان مى‏دهد و پيداست كه او مى‏خواسته است با اين كار آن ناخشنودى را آشكار سازد.

فسلام عليها يوم ولدت و يوم ماتت و يوم تبعث حيا.

هیچ نظری موجود نیست: