مسلمانان پس از امضاى صلح«حديبيه»، مىتوانستند پس از يك سال از تاريخ قرارداد وارد مكه شوند و بعد از سه روز اقامت در مكه و انجام اعمال«عمره»، شهر مكه را ترك گويند، و در اين مدت جز سلاح مسافر كه همان شمشير است، نبايد سلاح ديگرى همراه داشته باشند.يك سال تمام از وقت قرارداد گذشت و هنگام آن رسيد كه مسلمانان از اين پيمان بهرهبردارى نمايند و مسلمانان مهاجر كه هفت سال بود از خانه و زندگى خود دست شسته، و براى حفظ آيين توحيد، زندگى در سرزمين غربت را بر وطن ترجيح داده بودند، بار ديگر براى زيارت خانه خود و ديدن بستگان و خويشاوندان و سركشى به خانه و زندگى بشتابند. وقتى پيامبر اسلام اعلام كرد كسانى كه در سال گذشته از زيارت خانه خدا محروم گرديدند، آماده سفر شوند جنب و جوش بى سابقهاى در ميان آنان بوجود آمد، و اشك شوق در چشمهاى آنها حلقه زد، اگر سال گذشته پيامبر با هزار و سيصد نفر حركت كرده بود، سال بعد، آمار ملازمان خدمت آن حضرت به دو هزار نفر رسيد.در ميان آنان شخصيتهاى بزرگى از مهاجر و انصار به چشم مىخورد، و در تمام نقاط سايه به سايه پيامبر قدم بر مىداشتند.
پيامبر اسلام احرام بست و ديگران نيز از وى پيروى نمودند.دو هزار نفر«لبيك»گويان با لباسهاى احرام راه مكه را پيش گرفتند.اين كاروان آن چنان شكوه و جلال داشت، و براى مسلمانان و مشركان جالب توجه بود كه بسيارى از مشركان را به معنويت و حقيقت اسلام متوجه ساخت.
پيامبر روى همان شترى كه قرار داشت، خانه خدا را طواف كرد، اين بار به«ابن رواحه»دستور داد كه اين دعاى خاص را با آهنگ خود تلاوت كند و مردم نيز با او همصدا شوند و آن دعا عبارت است: «لا إله إلا اللّه وحده وحده، صدق وعده، و نصر عبده و أعز جنده و هزم الأحزاب وحده»يعنى خدايى جز او نيست، يگانه و بى همتا است، به وعده خود عمل نمود(وعده داده بود كه بزودى خانه خدا را زيارت مىنماييد)بنده خود را يارى نمود، سپاه توحيد را گرامى ساخت، حزبهاى كفر و شرك را به تنهايى در هم شكست.
آن روز تمام مراكز زيارت و محل اعمال عمره از مسجد و كعبه و صفا و مروه، در اختيار مسلمانان بود. اين گونه شعارهاى گرم و داغ توحيد، از نقطهاى كه ساليان درازى بود، مركز شرك و بتپرستى گرديده بود، آنچنان ضربات شكننده روحى بر سران شرك و پيروان آنها وارد ساخت كه پيروزى محمد را بر سرتاسر عربستان محقق و قطعى نمود.موقع ظهر شد پيامبر و مسلمانان بايد فريضه الهى را در مسجد با حالت دسته جمعى انجام دهند. «بلال حبشى»كه مدتها در اين شهر به جرم گرويدن به آيين توحيد، مورد شكنجه قرار مىگرفت به فرمان پيامبر، بالاى بام كعبه رفت، و در نقطهاى كه شهادت به يگانگى خدا و گواهى به رسالت«محمد»بزرگترين جرم بود، دستها را بر گوشهاى خود نهاد و فصول اذان را با آهنگ مخصوص خود ادا نمود.آهنگ وى و تصديقهايى را كه مسلمانان پس از شنيدن هر فصلى از اذان به زبان جارى مىساختند به گوش بتپرستان و دشمنان توحيد مىرسيد و آنچنان آنها را ناراحت و دگرگون مىساخت كه صفوان بن اميه و خالد بن اسيد گفتند: سپاس خدا را كه پدران ما فوت كردند، و صداى اين غلام حبشى را نشنيدند. سهيل بن عمرو وقتى نداى تكبير بلال را شنيد، چهره خود را با دستمالى پوشانيد. آنان از آهنگ و صداى بلال چندان ناراحت نبودند، بلكه مضمونهاى فصول اذان كه نقطه مقابل عقايد موروثى آنها بود، آنان را دچار شكنجه روحى مىنمود.
پيامبر ميان دو كوه«صفا»و«مروه»مشغول سعى گرديد، از آنجا كه منافقان و بتپرستان انتشار داده بودند كه آب و هواى تب خيز مدينه، مسلمانان را از پاى درآورده است، پيامبر در قسمتى از سعى خود«هروله»نمود و مسلمانان نيز از وى در اين قسمت پيروى نمودند. پس از فراغ از«سعى»شتران را سر بريدند و با كوتاه كردن موى سر از حالت احرام در آمدند.
پيامبر دستور داد، كه دويست نفر به دره«مرّ الظّهران»بروند و مراقب سلاح و ذخاير نظامى شوند تا مأمورين قبلى وارد حرم شوند، و اعمال عمره را انجام دهند.وقتى اعمال عمره به پايان رسيد مهاجران به خانههاى خود رفته، از خويشاوندان خود تجديد ديدار نمودند، و گروهى از«انصار»را به عنوان مهمان به خانههاى خود بردند.
پيامبر اسلام احرام بست و ديگران نيز از وى پيروى نمودند.دو هزار نفر«لبيك»گويان با لباسهاى احرام راه مكه را پيش گرفتند.اين كاروان آن چنان شكوه و جلال داشت، و براى مسلمانان و مشركان جالب توجه بود كه بسيارى از مشركان را به معنويت و حقيقت اسلام متوجه ساخت.
پيامبر روى همان شترى كه قرار داشت، خانه خدا را طواف كرد، اين بار به«ابن رواحه»دستور داد كه اين دعاى خاص را با آهنگ خود تلاوت كند و مردم نيز با او همصدا شوند و آن دعا عبارت است: «لا إله إلا اللّه وحده وحده، صدق وعده، و نصر عبده و أعز جنده و هزم الأحزاب وحده»يعنى خدايى جز او نيست، يگانه و بى همتا است، به وعده خود عمل نمود(وعده داده بود كه بزودى خانه خدا را زيارت مىنماييد)بنده خود را يارى نمود، سپاه توحيد را گرامى ساخت، حزبهاى كفر و شرك را به تنهايى در هم شكست.
آن روز تمام مراكز زيارت و محل اعمال عمره از مسجد و كعبه و صفا و مروه، در اختيار مسلمانان بود. اين گونه شعارهاى گرم و داغ توحيد، از نقطهاى كه ساليان درازى بود، مركز شرك و بتپرستى گرديده بود، آنچنان ضربات شكننده روحى بر سران شرك و پيروان آنها وارد ساخت كه پيروزى محمد را بر سرتاسر عربستان محقق و قطعى نمود.موقع ظهر شد پيامبر و مسلمانان بايد فريضه الهى را در مسجد با حالت دسته جمعى انجام دهند. «بلال حبشى»كه مدتها در اين شهر به جرم گرويدن به آيين توحيد، مورد شكنجه قرار مىگرفت به فرمان پيامبر، بالاى بام كعبه رفت، و در نقطهاى كه شهادت به يگانگى خدا و گواهى به رسالت«محمد»بزرگترين جرم بود، دستها را بر گوشهاى خود نهاد و فصول اذان را با آهنگ مخصوص خود ادا نمود.آهنگ وى و تصديقهايى را كه مسلمانان پس از شنيدن هر فصلى از اذان به زبان جارى مىساختند به گوش بتپرستان و دشمنان توحيد مىرسيد و آنچنان آنها را ناراحت و دگرگون مىساخت كه صفوان بن اميه و خالد بن اسيد گفتند: سپاس خدا را كه پدران ما فوت كردند، و صداى اين غلام حبشى را نشنيدند. سهيل بن عمرو وقتى نداى تكبير بلال را شنيد، چهره خود را با دستمالى پوشانيد. آنان از آهنگ و صداى بلال چندان ناراحت نبودند، بلكه مضمونهاى فصول اذان كه نقطه مقابل عقايد موروثى آنها بود، آنان را دچار شكنجه روحى مىنمود.
پيامبر ميان دو كوه«صفا»و«مروه»مشغول سعى گرديد، از آنجا كه منافقان و بتپرستان انتشار داده بودند كه آب و هواى تب خيز مدينه، مسلمانان را از پاى درآورده است، پيامبر در قسمتى از سعى خود«هروله»نمود و مسلمانان نيز از وى در اين قسمت پيروى نمودند. پس از فراغ از«سعى»شتران را سر بريدند و با كوتاه كردن موى سر از حالت احرام در آمدند.
پيامبر دستور داد، كه دويست نفر به دره«مرّ الظّهران»بروند و مراقب سلاح و ذخاير نظامى شوند تا مأمورين قبلى وارد حرم شوند، و اعمال عمره را انجام دهند.وقتى اعمال عمره به پايان رسيد مهاجران به خانههاى خود رفته، از خويشاوندان خود تجديد ديدار نمودند، و گروهى از«انصار»را به عنوان مهمان به خانههاى خود بردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر