۱۵ - حق معلم


۱۵- و اما حق سائسک بالعلم فالتعظیم له و التوقیر لمجلسه و حسن الاستماع الیه و الاقبال علیه و المعمونه له علی نفسک فیما لا غنی بک عنه من العلم بان تفرغ له عقلک و تحضره فهمک و تذکی له [ قلبک ] و تجلی له بصرک بترک اللذات و نقص الشهوات و ان تعلم انک فیما القی الیک رسوله الی من لقیک من اهل الجهل فلزمک حسن التادیه عنه الیهم و لا تخنه فی تادیه و رساله و القیام بها عنه اذا تقدتها و لا حول و لا قوه الا بالله.

اما حق [ معلم ، یعنی ] کسی که به علم آموزی اداره ات کند ، آن است که او را بزرگ بداری ، و احترام مجلس او را حفظ کنی، و به گفتارش گوش دهی ، و به او روی آوری [ توجه کنی ] ، و او را به نفع خود [ و برای صلاح خودت ] یاری دهی تا بتواند دانشی را که بدان نیاز داری به تو بیاموزد ، بدین صورت که ذهن خود را به طور کامل مصروف او کنی ، و فهمت را در اختیار او بگذاری ، و با دل پاکت به سخن او گوش جان بسپاری ، و چشم خود را با روشنی تمام ، با ترک لذت ها و کاستن شهوت ها [ و آرزوها و خواسته های دیگر جز تحصیل علم ] بر او بگشایی ؛ و این که بدانی در هر چه به تو می آموزد باید فرستاده [ و نماینده ] او باشی که آن را به نادانی برسانی و بر توست که این رسالت را از سوی او به بهترین شکل به آنان برسانی ، و در رساندن پیام او به وی خیانت نکنی ، چون آن پیام و رسالت را بر عهده گرفتی به نیابت او بپردازی. و لا حول و لا قوه الا بالله.

هیچ نظری موجود نیست: