نماز استسقاء

آیت الله خوانساری نقل می کردند:
پس از جنگ جهانی دوم، خشکسالی شدیدی آمد.
خواص، از ایشان تقاضا کردند: نماز طلب باران بخوانند. ایشان هم پذیرفتند. فرمودند: سه روز، روزه بگیرند و روز سوم، که جمعه است، برای طلب باران، از شهر خارج می شویم.
این جا هم، برخی، زبان به اعتراض گشودند و برخی از افراد ضعیف الایمان، قضیه را به تمسخر و استهزاء گرفتند!
عده ای می گفتند: خواندن نماز استسقاء، مستحب است، ولی اگر باران نیاید، آبروی دین و شریعت می رود!
ایشان، جواب می فرمودند: در این که این عمل مستحب است، کسی تردید ندارد و در این که جزء شریعت نیز هست، تردید نیست؛ بنابراین، وظیفه ما، به فرموده شرع، اقامه این نماز است.
این مربوط به ماست. اما این که باران بیاید یا نه، این به ما مربوط نیست. صاحب شریعت، بهتر از من و شما، آبروی دینش را حفظ می کند.
خلاصه ایشان، مصمم شدند روز جمعه، برای نماز استسقاء، به طرف خاکفرج، حرکت کردند و مردم، بویژه علماء فضلاء و طلاب، به دنبال ایشان، روانه شدند. عده زیادی از مردم حضور داشتند، حتی افرادی که سست عقیده بودند و مسخره می کرند نیز آمده بودند. نماز برگزار شد.
آن روز باران نیامد.
ایشان، به اطرافیان و شاگردان خود فرمودند: فردا را نیز روزه بگیرید، مجدداً نماز را برگزار می کنیم. روز شنبه، با عده ای کمتر، که بیشتر آنان شاگردان ایشان بودند، برای نماز آمدیم.
نماز برگزار شد و پس از برگزار شدن نماز، آن چنان بارانی آمد که سابقه نداشت و باعث شگفتی دوست و دشمن شد.
شاید مرتبه اول که باران نیامد، به خاطر وجود افراد منافق و فاسقی بود که همراه جمعیت آمده بودند.

هیچ نظری موجود نیست: