آقاجان نه تنها به علما و اهل علم احترام می کرد و به طلاب و فضلای که چه بسا از شاگردان او بودند کمال تواضع و ادب را مبذول می داشت و آن ها را بزرگ می شمرد و با آنان برخوردی متواضعانه و پدرانه داشت.
روحانیانی که از مناطق مختلف ـ چه از شهر و چه از روستای اطراف ـ برای زیارت خدمت ایشان شرف یاب می شدند محترم می شمرد و تا سر جوی کنار منزل آنان را بدرقه می نمود به ویژه اگر یک روحانی به اتفاق چند نفر از دوستانش به محضر آقا می رسید احترام بیشتری می گذاشت و گاه می فرمود:
« من نباید برای این ها از جای خود بلند شوم این ها بچه های من هستند، ولی برای این که چند نفری که همراه او هستند حرمتش را نگه دارند و او را بزرگ و محترم بشمارند، برای آن ها برمی خیزم. »
و هنگام خداحافظی به همراهان نصیحت می کرد که شما باید قدر این روحانی را بدانید او به شما خدمت می کند و احکام اسلامی را می آموزد از وی قدردانی کنید، از سوی دیگر به آن روحانی نیز سفارش می کرد که تو باید قدر مردم را بدانی و خود را برتر و بهتر ز آنان نشماری.
آن فقیه فروتن با آن همه شهرت و نفوذ فوق العاده معنوی و اجتماعی هیچ گاه خود را در حد شخصیت بزرگ نمی دید و در برابر بزرگان و فقها خود را یک آخوند ساده دهاتی بیش نمی دانست.
هنگامی که برخی از علمای معاصر به دیدارش می آمدند از تکریم و تجلیل درباره آنان فروگذار نمی کرد و با ادب و دو زانو نزد آنان می نشست.
روزهایی که آقاجان در « بیمارستان زارع » ساری برای معالجه بستری بودند گروه های مختلف مردم از ایشان عیادت می نمودند؛ از جمله روزی آیت الله حاج شیخ حسن طبرسی به عیادت وی آمدند، وقتی متوجه شدند که آقای طبرسی می خواهند بیایند سراسیمه به اطرافیان فرمود:
« لباس های مرا بیاورید »
قبا و عبا را به تن کرد و عمامه را بر سر گذاشت و دوزانو بر روی تخت نشست هر چه اصرار کردند که شما کسالت دارید معذور هستید قبول نفرمودند.
جانب داری از عالمان روش و سیره آقاجان بود. وی اجازه انتقاد نابجا به کسی را نمی داد و قاطعانه از حریم پاک و مطهر عالمان راستین دفاع می کرد.
تمامی اعمال و رفتار معظم له در جهت بزرگداشت روحانیت متعهد بود. چه زیباست سخن آیت الله شاهرودی بهشهری که درباره آن عالم بزرگوار فرمود:
« در بزرگواری آقای کوهستانی همین بس که هیچ طلبه ای را تضعیف نکرد، بلکه تقویت نمود. »
روحانیانی که از مناطق مختلف ـ چه از شهر و چه از روستای اطراف ـ برای زیارت خدمت ایشان شرف یاب می شدند محترم می شمرد و تا سر جوی کنار منزل آنان را بدرقه می نمود به ویژه اگر یک روحانی به اتفاق چند نفر از دوستانش به محضر آقا می رسید احترام بیشتری می گذاشت و گاه می فرمود:
« من نباید برای این ها از جای خود بلند شوم این ها بچه های من هستند، ولی برای این که چند نفری که همراه او هستند حرمتش را نگه دارند و او را بزرگ و محترم بشمارند، برای آن ها برمی خیزم. »
و هنگام خداحافظی به همراهان نصیحت می کرد که شما باید قدر این روحانی را بدانید او به شما خدمت می کند و احکام اسلامی را می آموزد از وی قدردانی کنید، از سوی دیگر به آن روحانی نیز سفارش می کرد که تو باید قدر مردم را بدانی و خود را برتر و بهتر ز آنان نشماری.
آن فقیه فروتن با آن همه شهرت و نفوذ فوق العاده معنوی و اجتماعی هیچ گاه خود را در حد شخصیت بزرگ نمی دید و در برابر بزرگان و فقها خود را یک آخوند ساده دهاتی بیش نمی دانست.
هنگامی که برخی از علمای معاصر به دیدارش می آمدند از تکریم و تجلیل درباره آنان فروگذار نمی کرد و با ادب و دو زانو نزد آنان می نشست.
روزهایی که آقاجان در « بیمارستان زارع » ساری برای معالجه بستری بودند گروه های مختلف مردم از ایشان عیادت می نمودند؛ از جمله روزی آیت الله حاج شیخ حسن طبرسی به عیادت وی آمدند، وقتی متوجه شدند که آقای طبرسی می خواهند بیایند سراسیمه به اطرافیان فرمود:
« لباس های مرا بیاورید »
قبا و عبا را به تن کرد و عمامه را بر سر گذاشت و دوزانو بر روی تخت نشست هر چه اصرار کردند که شما کسالت دارید معذور هستید قبول نفرمودند.
جانب داری از عالمان روش و سیره آقاجان بود. وی اجازه انتقاد نابجا به کسی را نمی داد و قاطعانه از حریم پاک و مطهر عالمان راستین دفاع می کرد.
تمامی اعمال و رفتار معظم له در جهت بزرگداشت روحانیت متعهد بود. چه زیباست سخن آیت الله شاهرودی بهشهری که درباره آن عالم بزرگوار فرمود:
« در بزرگواری آقای کوهستانی همین بس که هیچ طلبه ای را تضعیف نکرد، بلکه تقویت نمود. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر