حجت الاسلام علی دوانی نقل می کنند:
پس از آنکه آوازه فتوای تاریخی شیخ محمد شلتوت رئیس وقت دانشگاه اسلامی مصر در دنیای اسلام منعکس شد که جایز دانسته بود به مذهب شیعه امامیه هم، مانند یکی از مذاهب اربعه عامه، عمل شود و آمد و رفتهای دیگر علمای مصر مانند شیخ باقوری و ابوالمجد و غیره به ایران، روزی آقای موسی صدر در جلسه مجله مکتب اسلام به مناسبت، گفت: خوب است حالا که آقای دوانی رابط ما و آقای بروجردی است، برود و از ایشان تقاضا کند، تلگرافها و نامه های تاریخی که میان ایشان و شیخ شلتوت و علمای بزرگ الازهر مبادله شده، بدهند تا در مکتب اسلام ترجمه و عیناً درج کنیم، چون عکس العمل بسیار مطلوبی خواهد داشت.
من هم خدمت آیت الله فقید رسیدم و این تقاضا را مطرح کردم و گفتم: رفقا چنین تقاضایی دارند تا اهل تسنن و عامه مردم بدانند میان دو رهبر مذهبی شیعه و سنی چه اتفاقی افتاده است.
آیت الله فقید که دست بر گوش داشتند و به دقت عرایضم را گوش می دادند، یکباره سرخ شدند و دست از گوش برداشتند و فرمودند:
« نه! شورش نکنید، این مکاتبات میان ما به طور سری بوده، بگذارید اگر خود آنها مصلحت دانستند و مثلاً در مجله درالتقریب یا الازهر چاپ کردند، شما هم از آنجا نقل کنید، نه اینکه بگویند یک قدم به طرف شیعه ها نزدیک شدیم و آنها دست و پای خود را گم کرده اند، و مطلب سری را فاش نمودند.
از آنجا که آنها مایل باشند این نامه ها و تلگرافها توسط ما منتشر شود و به اطلاع عامه مردم برسد، نه این کار را نکنید و این تقاضا را نداشته باشید. »
سپس فرمودند:
« تجربه نشان داده است که هر وقت اقلیتی خود را به اکثریت نزدیک کرد، در آن هضم می شود. نزدیکی ما به این آقایان و به طور کلی عامه، باید در همین حدود باشد، شما هم از حد نگذرید که خطرناک است و روح تولی ضعیف می شود و ممکن است نتیجه عکس بدهد.
من خواستم با این مبادلات، آمد و رفتی بین قم و الازهر باشد، آنها بیایند از نزدیک ما را ببینید و بدانند که بسیاری از آنچه راجع به ما شنیده اند واقعیت ندارد، بیش از این صلاح نیست و مخصوصاً شما آقایان در مجله، مواظب این حدود باشید و از حد نگذرید. »
من آمدم و موضوع را به رفقا گفتم، آنها اکثراً نپذیرفتند و گفتند: پس این آمد و رفتها برای چیست؟ ولی از آن موقع تاکنون تجربه نشان داده که حق با آن مرد بزرگ دوراندیش بود نه ما جوانهای بی تجربه و افراطی آن روز.
پس از آنکه آوازه فتوای تاریخی شیخ محمد شلتوت رئیس وقت دانشگاه اسلامی مصر در دنیای اسلام منعکس شد که جایز دانسته بود به مذهب شیعه امامیه هم، مانند یکی از مذاهب اربعه عامه، عمل شود و آمد و رفتهای دیگر علمای مصر مانند شیخ باقوری و ابوالمجد و غیره به ایران، روزی آقای موسی صدر در جلسه مجله مکتب اسلام به مناسبت، گفت: خوب است حالا که آقای دوانی رابط ما و آقای بروجردی است، برود و از ایشان تقاضا کند، تلگرافها و نامه های تاریخی که میان ایشان و شیخ شلتوت و علمای بزرگ الازهر مبادله شده، بدهند تا در مکتب اسلام ترجمه و عیناً درج کنیم، چون عکس العمل بسیار مطلوبی خواهد داشت.
من هم خدمت آیت الله فقید رسیدم و این تقاضا را مطرح کردم و گفتم: رفقا چنین تقاضایی دارند تا اهل تسنن و عامه مردم بدانند میان دو رهبر مذهبی شیعه و سنی چه اتفاقی افتاده است.
آیت الله فقید که دست بر گوش داشتند و به دقت عرایضم را گوش می دادند، یکباره سرخ شدند و دست از گوش برداشتند و فرمودند:
« نه! شورش نکنید، این مکاتبات میان ما به طور سری بوده، بگذارید اگر خود آنها مصلحت دانستند و مثلاً در مجله درالتقریب یا الازهر چاپ کردند، شما هم از آنجا نقل کنید، نه اینکه بگویند یک قدم به طرف شیعه ها نزدیک شدیم و آنها دست و پای خود را گم کرده اند، و مطلب سری را فاش نمودند.
از آنجا که آنها مایل باشند این نامه ها و تلگرافها توسط ما منتشر شود و به اطلاع عامه مردم برسد، نه این کار را نکنید و این تقاضا را نداشته باشید. »
سپس فرمودند:
« تجربه نشان داده است که هر وقت اقلیتی خود را به اکثریت نزدیک کرد، در آن هضم می شود. نزدیکی ما به این آقایان و به طور کلی عامه، باید در همین حدود باشد، شما هم از حد نگذرید که خطرناک است و روح تولی ضعیف می شود و ممکن است نتیجه عکس بدهد.
من خواستم با این مبادلات، آمد و رفتی بین قم و الازهر باشد، آنها بیایند از نزدیک ما را ببینید و بدانند که بسیاری از آنچه راجع به ما شنیده اند واقعیت ندارد، بیش از این صلاح نیست و مخصوصاً شما آقایان در مجله، مواظب این حدود باشید و از حد نگذرید. »
من آمدم و موضوع را به رفقا گفتم، آنها اکثراً نپذیرفتند و گفتند: پس این آمد و رفتها برای چیست؟ ولی از آن موقع تاکنون تجربه نشان داده که حق با آن مرد بزرگ دوراندیش بود نه ما جوانهای بی تجربه و افراطی آن روز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر