حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند:
« ثمره العلم اخلاص العمل: یعنی ثمره دانش، اخلاص عمل است. »
و علامه طباطبایی از علمای با اخلاص زمان ما بودند، ایشان اجازه نمی داد کسی در حضورش از او تعریف کند و لو مبالغه هم ننماید.
یکی از علمای حوزه علمیه قم می گفت: از تفسیر المیزان در حضورش تعریف کردم، علامه طباطبایی فرمود:
« تعریف نکن که خوشم می آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود. »
یکی از شاگردانش در این باره می نویسد:
از نظر معنوی و اخلاقی آنچه در مورد علامه طباطبایی جلب توجه می کند، وارستگی استاد از هر نوع تظاهر به علم و دانش بود و پیوسته محرک او در هر عمل، اخلاص و جلب رضایت خدای سبحان بود، ما که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم، یادآور شود، یا سخنی را سؤال نکرده از پیش خود مطرح کند، اگر فردی با او یک سال به مسافرت می رفت و از مراتب علمی او آگاهی قبلی نداشت، هرگز فکر نمی کرد که این مرد پایه گذار روش جدید در تفسیر و طراح قواعد و مسائل نو در فلسفه و استادی مسلم در سیر و سلوک است .
به حق، او پیوسته بر مضمون حدیثی رفتار می کرد که جد بزرگوارش پیامبر عالیقدر اسلام فرموده است:
« کار خود را پیراسته از هر نوع ریا و تظاهر و برای خدا انجام بده، زیرا خریدار عمل، خداست و او از ماهیت عمل آگاهی کامل دارد. »
خانم نجمه السادات طباطبایی می گوید:
« وقتی به حرم حضرت معصومه (س) می رفتند، عادی ترین جاها را انتخاب می کردند و دوست نداشتند جای خاصی داشته باشند، علاقه زیادی داشتند در میان مردم باشند و مقید به حفظ ظواهر دنیوی نبودند و می گفتند:
« شخصیت را خدا می دهد و با امور دنیوی هرگز انسان به کسب شخصیت نایل نمی گردد. »
روح بسیار حساس و متعالی داشت؛ وقتی از خدا صحبت می شد یا در برابر شگفتی های جهان آفرینش قرار می گرفتند، آن قدر حالات عجیب از خود نشان می دادند که انسان متحیر می شد که واقعاً در این مواقع در کدام عالم سیر می کنند. گاهی در خانه مطرح می کردند که:
« ممکن است انسانی در مواقعی از خدا غافل شود و پروردگار یک تب سخت و خطرناک چهل روزه به او بدهد، برای این که یک بار از ته دل بگوید یا الله و به یاد خدا بیفتد! »
« ثمره العلم اخلاص العمل: یعنی ثمره دانش، اخلاص عمل است. »
و علامه طباطبایی از علمای با اخلاص زمان ما بودند، ایشان اجازه نمی داد کسی در حضورش از او تعریف کند و لو مبالغه هم ننماید.
یکی از علمای حوزه علمیه قم می گفت: از تفسیر المیزان در حضورش تعریف کردم، علامه طباطبایی فرمود:
« تعریف نکن که خوشم می آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود. »
یکی از شاگردانش در این باره می نویسد:
از نظر معنوی و اخلاقی آنچه در مورد علامه طباطبایی جلب توجه می کند، وارستگی استاد از هر نوع تظاهر به علم و دانش بود و پیوسته محرک او در هر عمل، اخلاص و جلب رضایت خدای سبحان بود، ما که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم، یادآور شود، یا سخنی را سؤال نکرده از پیش خود مطرح کند، اگر فردی با او یک سال به مسافرت می رفت و از مراتب علمی او آگاهی قبلی نداشت، هرگز فکر نمی کرد که این مرد پایه گذار روش جدید در تفسیر و طراح قواعد و مسائل نو در فلسفه و استادی مسلم در سیر و سلوک است .
به حق، او پیوسته بر مضمون حدیثی رفتار می کرد که جد بزرگوارش پیامبر عالیقدر اسلام فرموده است:
« کار خود را پیراسته از هر نوع ریا و تظاهر و برای خدا انجام بده، زیرا خریدار عمل، خداست و او از ماهیت عمل آگاهی کامل دارد. »
خانم نجمه السادات طباطبایی می گوید:
« وقتی به حرم حضرت معصومه (س) می رفتند، عادی ترین جاها را انتخاب می کردند و دوست نداشتند جای خاصی داشته باشند، علاقه زیادی داشتند در میان مردم باشند و مقید به حفظ ظواهر دنیوی نبودند و می گفتند:
« شخصیت را خدا می دهد و با امور دنیوی هرگز انسان به کسب شخصیت نایل نمی گردد. »
روح بسیار حساس و متعالی داشت؛ وقتی از خدا صحبت می شد یا در برابر شگفتی های جهان آفرینش قرار می گرفتند، آن قدر حالات عجیب از خود نشان می دادند که انسان متحیر می شد که واقعاً در این مواقع در کدام عالم سیر می کنند. گاهی در خانه مطرح می کردند که:
« ممکن است انسانی در مواقعی از خدا غافل شود و پروردگار یک تب سخت و خطرناک چهل روزه به او بدهد، برای این که یک بار از ته دل بگوید یا الله و به یاد خدا بیفتد! »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر