ملتی که در پنجه خرافات گرفتار باشد، روی خوشبختی و سعادت را نخواهد دید.
از خرافات هستی سوز، «شرک» و «دوگانه پرستی» است.
نقل می کنند:
« آیت الله بروجردی، در حال ورود به حرم حضرت رضا(ع) بود که آخوندی، به عنوان احترام به حضرت رضا(ع) به سجده افتاد!
آیت الله بروجردی، با دیدن این صحنه، شدیداً ناراحت شدند و عصای خود را محکم بر پشت آخوند فرود آوردند و گفتند:
« این چه کاری است که می کنی؟
با این عملت، دو گناه مرتکب شده ای:
1. سجده برای غیر خدا.
2 . روحانی هستی و چنین کاری را انجام می دهی و این سبب می شود که دیگران هم از تو پیروی کنند. »
آیت الله محمد فاضل لنکرانی می گویند:
آیت الله بروجردی، در برابر منکر، بسیار حساس بودند.
از یکی از بستگان شنیدم که خانمی از اقوام یکی از عروسهای ایشان، به منزل آقازاده آن بزرگوار، رفت و آمد می کرده، ولی حجابش را به طور شایسته رعایت نمی کرده است. این خبر به آیت الله بروجردی می رسد. ایشان، خیلی عصبانی می شوند و فرموده بودند:
« چرا باید به خانه پسر من کسی رفت و آمد کند که حجابش را درست رعایت ننماید. »
روزی ایشان می خواستند جایی بروند (من هم خدمت ایشان بودم) از در منزل که بیرون می آمدند، یکی از زوار، که پیرمردی بود، آمد جلوی آیت الله بروجردی، و افتاد به پای ایشان که اظهار ادب کند. آیت الله بروجردی، این کار را حرام می دانست و معتقد بود: شرک است؛ از این روی، شدیداً عصبانی شد و عصایش را محکم کوبید به کمر پیرمرد. در همین حال، فریاد می زد: این عمل شرک است، حرام است و ... بعد چند قدمی که رفتند برگشتند و پیرمرد را خواستند. ابتدا با نرمی به او فرمودند:
« این کار اشتباه و شرعاً حرام است. »
بعد دستور دادند به پیرمرد پول بدهند.
یادم هست پولی که برای جبران ناراحتی پیرمرد به دستور آقا دادند، بسیار زیاد بود.
از خرافات هستی سوز، «شرک» و «دوگانه پرستی» است.
نقل می کنند:
« آیت الله بروجردی، در حال ورود به حرم حضرت رضا(ع) بود که آخوندی، به عنوان احترام به حضرت رضا(ع) به سجده افتاد!
آیت الله بروجردی، با دیدن این صحنه، شدیداً ناراحت شدند و عصای خود را محکم بر پشت آخوند فرود آوردند و گفتند:
« این چه کاری است که می کنی؟
با این عملت، دو گناه مرتکب شده ای:
1. سجده برای غیر خدا.
2 . روحانی هستی و چنین کاری را انجام می دهی و این سبب می شود که دیگران هم از تو پیروی کنند. »
آیت الله محمد فاضل لنکرانی می گویند:
آیت الله بروجردی، در برابر منکر، بسیار حساس بودند.
از یکی از بستگان شنیدم که خانمی از اقوام یکی از عروسهای ایشان، به منزل آقازاده آن بزرگوار، رفت و آمد می کرده، ولی حجابش را به طور شایسته رعایت نمی کرده است. این خبر به آیت الله بروجردی می رسد. ایشان، خیلی عصبانی می شوند و فرموده بودند:
« چرا باید به خانه پسر من کسی رفت و آمد کند که حجابش را درست رعایت ننماید. »
روزی ایشان می خواستند جایی بروند (من هم خدمت ایشان بودم) از در منزل که بیرون می آمدند، یکی از زوار، که پیرمردی بود، آمد جلوی آیت الله بروجردی، و افتاد به پای ایشان که اظهار ادب کند. آیت الله بروجردی، این کار را حرام می دانست و معتقد بود: شرک است؛ از این روی، شدیداً عصبانی شد و عصایش را محکم کوبید به کمر پیرمرد. در همین حال، فریاد می زد: این عمل شرک است، حرام است و ... بعد چند قدمی که رفتند برگشتند و پیرمرد را خواستند. ابتدا با نرمی به او فرمودند:
« این کار اشتباه و شرعاً حرام است. »
بعد دستور دادند به پیرمرد پول بدهند.
یادم هست پولی که برای جبران ناراحتی پیرمرد به دستور آقا دادند، بسیار زیاد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر