يك سال بعد مكيان لشگرى آراستند تا با ريشهكن كردن اسلام انتقام شكست ناباورانه خود را در جنگ بدر بازستانند. بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت نيروهاى اسلام در برابر نيروى مهاجم و متجاوز قريش صفآرايى كردند. ارتش توحيد نقطهاى را اردوگاه قرار داد، كه از پشت سر به يك مانع و حافظ طبيعى يعنى كوه«احد»محدود مىگشت، ولى در وسط كوه«احد»شكاف و بريدگى خاصى قرار داشت، كه احتمال مىرفت لشكر دشمن كوه«احد»را دور زند و از وسط آن شكاف در پشت اردوگاه اسلام ظاهر گردد، و از عقب جبهه، مسلمانان را مورد حمله قرار دهد.
پيامبر اسلام براى دفع اين خطر دو دسته تير انداز را روى تپهاى مستقر ساخت و به فرمانده آنها«عبد اللّه جبير»چنين خطاب كرد: شما با پرتاب كردن تير، دشمن را برانيد، نگذاريد از پشت سر وارد جبهه گردند و ما را غافلگير سازند، ما در نبرد خواه غالب باشيم يا مغلوب، شما اين نقطه را خالى مگذاريد.
نبرد آغاز مىشود ابن هشام در سيره خود مىنويسد: جنگ بوسيله ابو عامر كه از فراريان مدينه بود آغاز گرديد او از قبيله اوس بود، ولى بر اثر مخالفت با اسلام از مدينه به مكه پناهنده شده بود و پانزده نفر از اوسيان با او همراه بودند. او تصور مىكرد كه اگر او را«اوسيان»ببينند، دست از يارى پيامبر برمىدارند، و لذا در اين راه پيشقدم شد ولى هنگامىكه با مسلمانان روبرو گرديد با طعن و بدگويى ايشان مواجه شد و پس از جنگ مختصرى از جبهه دورى گزيد.فداكارى چند سرباز در نبرد احد ميان تاريخ نويسان مشهور و معروف است و فداكاريهاى على(ع)در ميان آنها بيشتر شايسته تقدير مىباشد. ابن عباس مىگويد:
همواره پرچمدار از افراد ورزيده و با استقامت انتخاب مىگرديد و در نبرد احد پرچم مهاجران در دست على بود، و به نقل بسيارى از مورخان پس از كشته شدن«مصعب بن عمير»كه پرچمدار مسلمانان بود، رسولخدا پرچم را به على داد، و علت اينكه نخست مصعب حامل پرچم بود، شايد اين بوده كه وى از قبيله بنى عبد الدار بود، و پرچمداران قريش نيز از اين قبيله بودند.
چيزى نگذشت كه در پرتو جانبازى سرداران رشيد اسلام، مانند على، حمزه، ابودجانه و زبير لشگر قريش اسلحه و غنايم به زمين نهاده و با فضاحت عجيبى پا به فرار گذاردند و افتخارى بر افتخارات سربازان اسلام افزوده شد.
لحظهاى كه ارتش قريش سلاح و متاع خود را در ميدان به زمين گذارد، و براى حفظ جان خود از همه چيز صرفنظر نمود، گروه انگشت شمارى از افسران ارشد اسلام كه بيعت خود را بر اساس بذل جان نهاده بودند، به تعقيب دشمن در خارج از ميدان نبرد پرداختند، ولى اكثريت آنان، از تعقيب دشمن صرف نظر نموده، و سلاح به زمين نهاده، و به گردآورى غنايم اشتغال ورزيدند، و به گمان خود كار را انجام يافته تصور كردند.نگهبانان دره پشت جبهه، فرصت را مغتنم شمرده با خود گفتند: توقف ما در اينجا بى جا است، ما نيز در گردآورى غنايم شركت كنيم. فرمانده آنها گفت: رسول خدا دستور داده است كه ما از اين جا حركت نكنيم، خواه ارتش اسلام غالب باشد يا مغلوب.اكثريت نگهبانان تيرانداز، در برابر دستور فرمانده مقاومت به خرج دادند و گفتند: توقف ما در اينجا بى ثمر است و منظور پيامبر جز اين نبوده كه ما در حال جنگ اين دره را نگهبانى نماييم و اكنون نبرد پايان يافته است.روى اين تأويل باطل چهل تن از مقر نگهبانى فرود آمدند، و جز ده نفر در آنجا باقى نماند. خالد بن وليد كه قهرمانى شجاع و جنگ آزموده بود، و از آغاز نبرد مىدانست كه دهانه دهليز كليد پيروزى است، و چند بار خواسته بود از آنجا وارد پشت جبهه جنگ شود و با تيراندازان روبرو شده بود اين بار از كمى افراد نگهبان استفاده كرد و سربازان خود را به پشت سر نيروهاى اسلام رهبرى نمود و با يك حمله دورانى توأم با غافلگيرى در پشت سر مسلمانان ظاهر گرديد. مقاومت گروه كمى كه روى تپه مستقر بودند سودى نبخشيد حتى تمام آن ده نفر پس از جانبازيهاى زياد، بوسيله سربازان خالد بن وليد و عكرمة بن ابى جهل كشته شدند.چيزى نگذشت كه مسلمانان غير مسلح و غفلت زده از پشت سر، زير حمله سخت دشمن مسلح قرار گرفتند.
خالد پس از آنكه نقطه حساس را تصرف كرد، ارتش شكست خورده قريش را كه در حال فرار بودند براى همكارى دعوت نمود، و با فريادها و نعرههاى زياد روح مقاومت و استقامت قريش را تقويت كرد.چيزى نگذشت كه بر اثر از هم پاشيدگى صفوف مسلمانان، ارتش قريش سربازان اسلام را احاطه كرده و مجددا جنگ و نبرد ميان آنان آغاز گرديد.
پيامبر اسلام براى دفع اين خطر دو دسته تير انداز را روى تپهاى مستقر ساخت و به فرمانده آنها«عبد اللّه جبير»چنين خطاب كرد: شما با پرتاب كردن تير، دشمن را برانيد، نگذاريد از پشت سر وارد جبهه گردند و ما را غافلگير سازند، ما در نبرد خواه غالب باشيم يا مغلوب، شما اين نقطه را خالى مگذاريد.
نبرد آغاز مىشود ابن هشام در سيره خود مىنويسد: جنگ بوسيله ابو عامر كه از فراريان مدينه بود آغاز گرديد او از قبيله اوس بود، ولى بر اثر مخالفت با اسلام از مدينه به مكه پناهنده شده بود و پانزده نفر از اوسيان با او همراه بودند. او تصور مىكرد كه اگر او را«اوسيان»ببينند، دست از يارى پيامبر برمىدارند، و لذا در اين راه پيشقدم شد ولى هنگامىكه با مسلمانان روبرو گرديد با طعن و بدگويى ايشان مواجه شد و پس از جنگ مختصرى از جبهه دورى گزيد.فداكارى چند سرباز در نبرد احد ميان تاريخ نويسان مشهور و معروف است و فداكاريهاى على(ع)در ميان آنها بيشتر شايسته تقدير مىباشد. ابن عباس مىگويد:
همواره پرچمدار از افراد ورزيده و با استقامت انتخاب مىگرديد و در نبرد احد پرچم مهاجران در دست على بود، و به نقل بسيارى از مورخان پس از كشته شدن«مصعب بن عمير»كه پرچمدار مسلمانان بود، رسولخدا پرچم را به على داد، و علت اينكه نخست مصعب حامل پرچم بود، شايد اين بوده كه وى از قبيله بنى عبد الدار بود، و پرچمداران قريش نيز از اين قبيله بودند.
چيزى نگذشت كه در پرتو جانبازى سرداران رشيد اسلام، مانند على، حمزه، ابودجانه و زبير لشگر قريش اسلحه و غنايم به زمين نهاده و با فضاحت عجيبى پا به فرار گذاردند و افتخارى بر افتخارات سربازان اسلام افزوده شد.
لحظهاى كه ارتش قريش سلاح و متاع خود را در ميدان به زمين گذارد، و براى حفظ جان خود از همه چيز صرفنظر نمود، گروه انگشت شمارى از افسران ارشد اسلام كه بيعت خود را بر اساس بذل جان نهاده بودند، به تعقيب دشمن در خارج از ميدان نبرد پرداختند، ولى اكثريت آنان، از تعقيب دشمن صرف نظر نموده، و سلاح به زمين نهاده، و به گردآورى غنايم اشتغال ورزيدند، و به گمان خود كار را انجام يافته تصور كردند.نگهبانان دره پشت جبهه، فرصت را مغتنم شمرده با خود گفتند: توقف ما در اينجا بى جا است، ما نيز در گردآورى غنايم شركت كنيم. فرمانده آنها گفت: رسول خدا دستور داده است كه ما از اين جا حركت نكنيم، خواه ارتش اسلام غالب باشد يا مغلوب.اكثريت نگهبانان تيرانداز، در برابر دستور فرمانده مقاومت به خرج دادند و گفتند: توقف ما در اينجا بى ثمر است و منظور پيامبر جز اين نبوده كه ما در حال جنگ اين دره را نگهبانى نماييم و اكنون نبرد پايان يافته است.روى اين تأويل باطل چهل تن از مقر نگهبانى فرود آمدند، و جز ده نفر در آنجا باقى نماند. خالد بن وليد كه قهرمانى شجاع و جنگ آزموده بود، و از آغاز نبرد مىدانست كه دهانه دهليز كليد پيروزى است، و چند بار خواسته بود از آنجا وارد پشت جبهه جنگ شود و با تيراندازان روبرو شده بود اين بار از كمى افراد نگهبان استفاده كرد و سربازان خود را به پشت سر نيروهاى اسلام رهبرى نمود و با يك حمله دورانى توأم با غافلگيرى در پشت سر مسلمانان ظاهر گرديد. مقاومت گروه كمى كه روى تپه مستقر بودند سودى نبخشيد حتى تمام آن ده نفر پس از جانبازيهاى زياد، بوسيله سربازان خالد بن وليد و عكرمة بن ابى جهل كشته شدند.چيزى نگذشت كه مسلمانان غير مسلح و غفلت زده از پشت سر، زير حمله سخت دشمن مسلح قرار گرفتند.
خالد پس از آنكه نقطه حساس را تصرف كرد، ارتش شكست خورده قريش را كه در حال فرار بودند براى همكارى دعوت نمود، و با فريادها و نعرههاى زياد روح مقاومت و استقامت قريش را تقويت كرد.چيزى نگذشت كه بر اثر از هم پاشيدگى صفوف مسلمانان، ارتش قريش سربازان اسلام را احاطه كرده و مجددا جنگ و نبرد ميان آنان آغاز گرديد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر